سربازِ علمدار


چکیده

به‌منظور شناخت ویژگی‌ها و جلوه‌های شخصیتی شهید حاج قاسم سلیمانی و علل محبوبیت آن شهید بزرگوار اسلام در بین ملت مسلمان، و هم‌چنین عملکرد آن شهید در سطح منطقه و تأثیرات حضور ایشان و دستاوردهایی که داشتند، به بررسی وصیت‌نامه الهی _ سیاسی آن سردار سرافراز می‌پردازیم تا به ثمرات حضور و بروز ایشان در جامعۀ اسلامی برای مردم و انقلاب پی ‌ببریم. اهمیت شاخصه‌های شخصیتی ایشان از این جهت می‌باشد که بنابر فرمایش امام خامنه‌ای ایشان نمونه برجسته‌ای از تربیت یافتگان مکتب امام خمینی (ره) بوده‌اند. شهادت مظلومانه شهید سلیمانی توسط ابلیس زمان یعنی آمریکای جهان‌خوار نشانگر این موضوع بود که هیچ یک از اهداف شیطان بزرگ در منطقه با حضور سردار سلیمانی حصول نیامد و توطئه‌های آنان برچیده شد. تبیین منظومه رفتاری شهید سلیمانی به منظور الگو قرارگرفتن توسط جوانان، مدیران و مسؤولین آینده امری مهم و ضروری است و طبق فرمایشات مقام معظم رهبری مکتب شهید سلیمانی به عنوان یک شهید جهادی، و تدوین و توجه به منظومۀ فکری آن شهید، مورد تاکید قرار دارد. امید است مقالۀ حاضر در راستای تأسّی به مبانی بینشی و مآثر جهادی این شهید انقلابی در بین جوانان و مسؤولین مفید افتاد.

واژگان کلیدی: حاج قاسم، سردار دل‌ها، شهادت، محبوبیت و کارآمدی، وصیت‌نامه الهی _ سیاسی.

 

شهادت شهید سلیمانی توسط اشرار عالم (آمریکای جنایتکار و متحدانش) مظهری بود از مظاهر افسادطلبی، جنگ‌طلبی، داعش‌پروری، ترویج روحیۀ ناجوانمردی و درواقع خیانت به بشریت و جامعۀ انسانی بود. بررسی آثار و جوانب این خیانت که تضییع حیات بشری را در پی داشت، در این مقاله نمی‌گنجد لیکن اهداف و اغراض از اقدام و عمل در این راستا که شهادت را به فجیع‌ترین حالت آن نصیب شهید سلیمانی کرد که نشان‌دهندۀ ظرفیت‌ها و توانایی‌های سردار سلیمانی و هم‌چنین محبوبیت آن شهید والامقام بود، زیرا سردرگمی و عصبانیتی که عجز و ناتوانی الحاد‌گران عالم و قوم‌الاشقیا را نمایان ساخت تا با حقارت و پستی تمام سردار دل‌ها را ترور کنند به این امید که بتوانند اهداف و برنامه‌هایشان را در منطقه پیاده کنند، با انتصاب سریع سردار قاآنی توسط امام خامنه‌ای با شکست دوباره مواجه شد.

   هوشمندی و فراست سردار در نقطه نظرات ایشان کاملا مشهود است، چراکه دیدشان نسبت به مسائل گسترده و بسیط می‌باشد. سردار سلیمانی اسلام را در این عصر، تداعی‌یافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی می‌دانند و دفاع از اسلام را نیازمند هوشمندی و توجه خاص می‌پندارند. مقام معظم رهبری بارها به این مسئله اشاره کردند که شهید سلیمانی علاوه‌بر شجاعت و قدرت لازم برای اقدام و عمل، بسیار مدبر بوده‌اند. ایشان به دل خطر می‌زدند و همواره در مهلکه‌ها حضور داشتند، اما تدبر و تفکر لازم در امور را فراموش نمی‌کردند. برنامه‌ریزی در امور داشتند و منطق را اساس کار قرار می‌دادند. در امور نظامی که جای خود دارد، در اظهارنظر‌ها هم منطق و عقلانیت را در نظر می‌گرفتند. حضرت علی (ع) دراین باره می‌فرمایند: « لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْل ... وَ لَا عَقْلَ كَالتَّدْبِيرِ: هيچ دارایی پرسودتر از خرد نيست (زيرا خرد سعادت دنيا و آخرت را در بر دارد) و هيچ عقلى چون تدبير و انديشه نيست (زيرا انديشه راه را آماده و استوار مى‌سازد)».

   شهید سلیمانی از زمان جنگ تحمیلی تا آخرین روزهای عمر مبارکشان در میدان‌های نبرد حضور داشت، لیکن هرگز بدون برنامه‌ریزی و فقط با تکیه بر شجاعت قدم برنداشت. شهید سلیمانی ضرورت و لزوم برنامه‌داشتن را درک می‌کرد و همین امر یکی از عوامل موفقیت ایشان در برابر دلارهای بی‌حد و حساب آمریکا و متحدانش در منطقه بود. البته از طرف دیگر برخی هم فقط روی تدوین برنامه تاکید دارند و از لحاظ تدبر و تعقل سرآمدند ولی در امور اجرایی و در مرحله اقدام و عمل کارایی لازم را نداشته، و به‌عبارتی چون دل و جگر کار را ندارند، موفقیت چندانی کسب نمی‌کنند. درحقیقت این دو ( شجاعت و تعقل) در کنار هم، موجب موفقیت و سعادت می‌شود که شهید حاج قاسم سلیمانی، نمونۀ بارز و مشهود آن بودند و ایشان به تدبیر شجاعانه و عمل مبتنی بر فکر معنا بخشیدند.

   شهید سلیمانی سمبل اخلاص و تقوا بود. این‌که یک نفر مورد عنایت خداوند و توجه قلوب مردم قرار می‌گیرد و در دل‌های آنان مأمنی بنا می‌کند، امری اتفاقی و از روی شانس نیست، البته ممکن است شخصی محبوبیتی مردمی، ناشی از احساسات زودگذر و ناپایدار به دست آورد، اما بی‌شک تفاوت‌‌هایی‌ بین این دو ( محبوبیت پایدار و دراز مدت، و محبوبیت کوتاه‌مدت و زودگذر) وجود دارد. پس برای این‌که خداوند حب کسی را در دل مردم بیندازد، سلسله‌ امور و مراحلی می‌بایست طی شود. شهید سلیمانی به این محبوبیت عظیم دست یافته بودند والحق هم از آن به خوبی حراست می‌کردند و غروری از این بابت نداشتند و با خضوع تمام با این مسئله برخورد‌ می‌کردند. از امام علی (ع) در نهج البلاغه روایت شده است: «قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ: دل‌هاى مردم رمنده است (با هم آشنایی ندارند) پس هركه آن‌ها را (با همراهى و نيكى و دوستى) بدست آورد به او رو مى‌آورند». مردم قدردان زحمات شهید سلیمانی بوده و اهمیت فعالیت‌های ایشان در میدان‌های نبرد را درک می‌کردند.

   در تفسیر نمونه، با بررسی آیات و روایات آمده است که منظور از حق جهاد در آیه 78 سوره حج «وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ» : و در راه خدا چنان که حق جهاد [در راه] اوست جهاد کنید». خلوص نیت و انجام اعمال برای خداست. پس اگر بالاترین و بهترین اعمال و تلاش‌ها برای یاری اسلام انجام شود و خلوص نیت در آن نباشد، حق جهاد ادا نشده و ارزشی نخواهد داشت. «وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ: کسی که جهاد و تلاش کند، برای خود می‏کوشد زیرا خدا از جهانیان سخت بی‌ نیاز است» (عنکبوت /6). این که دستور جهاد داده شده برای پرورش روح و قابلیت‌های خود شما است و خداوند نیازی ندارد که کسی او را یاری کند، بلکه این یاری خداوند سودش در درجۀ اول به خود جهادگر می‌رسد. پس باید توجه کرد که اگر تلاش و جهاد می‌کنیم، منتی بر کسی نداریم زیرا بیش از هرکس، خود سود برده‌ایم و از طرفی توقع پاداش با تشکر از خلق باعث لکه‌دار شدن اخلاص می‌گردد که آن وقت آن جهاد عظیم کاملاً بی‌ارزش می‌گردد. سردار سلیمانی مانند همۀ رزمندگان چه در جنگ تحمیلی و چه مدافعان حرم، هیچ‌گاه بابت خدماتی که برای انقلاب و مردم داشتند، بر مردم منت نگذاشتند و همواره وظیفۀ خود می‌دانستند. آنان در طلب «عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ» بودند.

عوامل محبوبیت و کارآمدی شهید سلیمانی

الف) اعتقاد به ولایت فقیه

اگر در بین شاخص‌های خصوصیتی حاج قاسم به دنبال برجسته‌ترین بگردیم، به شاخصه‌ای از او بر می‌خوریم که هرگز حتی سر سوزنی از آن و در مسیر آن کوتاه نیامد. شاید اغراق نباشد که بگوییم در عصر حاضر او ولایت‌مدار‌ترین فرد، چه در گفتار و چه در عمل بود. البته هم‌نسلی‌ها و هم‌سالان من زمان رهبری امام خمینی(ره) را درک نکرده‌اند. او بر سر موضوع ولایت فقیه با کسی تعارف نداشت. بارها و بارها در وصیتنامه الهی _ سیاسی شهید سلیمانی به این شاخصه مهم بر می‌خوریم: «برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند که جان من و امثال من فدای شما باد، کما این‌که شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید، از اصول مراقبت کنید؛ اصول یعنی ولّی فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان و معرفت. خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را حرمت مقدسات بدانید» (وصیتنامه الهی _ سیاسی شهید سلیمانی). حاج قاسم مفهوم ولایت فقیه را با تمام وجود درک کرد و در راه اشاعۀ این موضوع همواره تلاش می‌کرد تا کسانی که از روی دانش کم، گمراه شده‌اند را به مسیر حقیقت برگرداند. در وصیتنامه الهی _ سیاسی شهید سلیمانی می‌خوانیم: «جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل و منصوب شرعی و فقهی به معصوم. خوب می‌دانید منزه‌ترین عالم دین که جهان را تکان داد و اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخۀ نجات بخش این امت قرار داد.» و یا در قسمتی دیگر بیان می‌دارد: « خداوندا، تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلب دیگر منتقل کردی و در زمانی اجازۀ ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین‌ اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم.» در هر یک از کلماتشان‌ که در این وصیتنامه آورده شده موجی از باورها و اعتقادات همراه است که انرژی خاصی حتی در نوشته آن شهید والا مقام ایجاد می‌کند و خواننده را جذب کلمات و مفاهیم می‌کند و یا در آن سخنرانی معروف ایشان که با آن نطق صریح و کوبنده، با آن بیان شیوای خود راه و مسیر سعادت و کامیابی را برای امت اسلامی و ملت شهید‌پرور و رنج‌‌دیده تبیین و تشریح می‌کند: «من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت می‌کند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم. اما این را بدانید والله! علمای شیعه را تماماً و از نزدیک می‌شناسم. الان چهارده سال شغل من همین است. علمای لبنان را می‌شناسم. علمای پاکستان را می‌شناسم. علمای حوزۀ خلیج فارس را می‌شناسم. چه شیعه و چه سنی .‌‌.. والله!، « اشهد بالله» سرآمد همه این روحانیت، این علما از مراجع ایران و مراجع غیر ایران، این مرد بزرگ تاریخ یعنی « آیت الله العظمی امام خامنه‌ای» است. اگر عاقبت بخیری می‌خواهید باید پیروی از ولایت فقیه کنیم ... در قیامت خواهیم دید که مهم‌ترین محور محاسبه اعمال، تبعیت از ولایت فقیه است ... در کشور نباید کلامی بر خلاف سیاست‌ها و منویات رهبر انقلاب گفته شود و اگر هم گفته شود و اعتراضی صورت نگیرد در گناه آن سهیم هستیم.» ( شهید سلیمانی) حاج قاسم به روشنی نقشۀ راه را برای این امت ترسیم کردند و نشان دادند این مضامینی که ایشان به کرات بیان کرده‌اند لقلقۀ زبان نبوده و باور قلبی و اعتقاد ایشان به این مسیر و این حرکت است. شهید سلیمانی در تمام عمر، حتی یک قدم برخلاف نظر و تدابیر امامین انقلاب برنداشتند. چه زمانی که فرمانده لشکر ثارالله، و چه زمانی که در لبنان، سوریه و عراق به دنبال بر‌چیدن توطئه‌های شیطان بزرگ ‌بودند. «برادران، رزمنده‌ها، یادگاران جنگ، یکی از شئون عاقبت‌‌به‌خیری ، نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت‌‌به‌خیری این است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت‌‌به‌خیری رابطۀ قلبی، دلی و حقیقی ما با این حکیم است که امروز سکان این انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید مهم‌ترین محور محاسبه این است.» ( شهید سلیمانی) بغض سردار سلیمانی در آن زمان و حب ایشان که در قلوب ملت افتاده است پیوند قلبی عجیبی بین آن سرباز ولایت و مردم برقرار کرده است. برای بررسی بیشتر حالات روحی و لحن سردار سلیمانی بارها این سخنرانی مورد توجه قرار گرفت و چقدر دلسوزانه و مظلومانه در حال راهنمایی مردم و روشنگری مسیر ولایتمداری است. او هرگز از موقعیت و مقامش سو‌ءاستفاده نکرده و از موضع بالا با مردم سخن نمی‌گفت، بلکه با حالتی مهربانانه مانند برادر و پدری دلسوز آن‌چه از انقلاب و ولایت فقیه را درک کرده بود را ارائه می‌داد. شهید سلیمانی همان‌گونه که اشاره شد در هیچ مسئله‌ای متکبرانه نقطه نظراتش را به مردم تحمیل نکرد. بغضی‌ که در گلوی حاج قاسم در این سخنرانی است تصنعی نیست، و از این جهت که او با تمام وجودش به مطالبی که مطرح می‌کند اعتقاد دارد، می‌بایست مورد توجه قرار گیرد. «خداوندا ! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز، که جانم فدای جان او باد، قرار دادی» ( وصیتنامه الهی_ سیاسی شهید سلیمانی).

شهید سلیمانی در قسمتی دیگر از وصیتنامه‌اش خطاب به سیاسیون می‌آورد: «در مسائل سیاسی آنجا که بحث اسلام، جمهوری اسلامی، مقدسات و ولایت فقیه مطرح می‌شود، این‌ها رنگ خدا هستند؛ رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید.» ایشان بنابر مقتضیات زمان که می‌دیدند برخی سیاسیون زمانی که منافع خود را در خطر می‌بینند به‌جای استغفار و توبه و پذیرش حق و اطاعت از رهبری و مردم به اصول انقلاب اسلامی پشت می‌کنند. دگربار پایبندی شهید سلیمانی به ولایت فقیه و به‌طور کلی به انقلاب اسلامی مورد عنایت همگان قرار قرار گرفته، و استفاده از تعبیر رنگ خدا برای اسلام، جمهوری اسلامی، مقدسات و ولایت فقیه، نشانگر اهمیت آن‌ها است. نکته‌ای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم: چه آن‌هایی که خود را اصلاح‌طلب می‌نامند و چه آن‌هایی که اصولگرا. آن‌چه پیوسته در رنج بودم این‌که عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزش‌ها را فراموش می‌کنیم، بلکه فدا می‌کنیم. عزیزان هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی که با هم درید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌هایتان به‌نحوی تضعیف‌کنندۀ دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی اکرم و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید. اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است. اصول، مطوّل و مفصّل نیست. اصول عبارت است از چند اصل مهم: اول آن‌ها اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ و... )وصیتنامه الهی _ سیاسی شهید سلیمانی).

   در بررسی ویژگی‌های ایشان همان‌گونه که قبلا مطرح گردید، ولایتمداری و دفاع از ولایت فقیه و باور قلبی و دلی ایشان در کانون توجهات قرار می‌گیرد. ارجحیت‌دادن به مسائلی هم‌چون ولایت فقیه که توصیه ایشان به سیاسیون است، تلنگری به نابخردان‌ است که در توهمات و باورهای نا‌صواب خود می‌غلتند و اسم خودشان را تئوریسین گذاشته و با همۀ توان، ابزارهای خود را برای آیندۀ ترسیمی خودشان، به کار گرفته‌اند. برخی‌ها دانسته یا ندانسته با طرح برخی مسائل و ایدئولوژی‌ها بر آتش دشمن به جای آب، بنزین می‌ریزند و آیندۀ امت اسلامی و جمهوری اسلامی را به چالش می‌کشند. منفعت‌طلبانی که خون شهدا و لاله‌های پرپرشده را فراموش کرده و این‌گونه می‌پندارند که می‌توانند انقلاب را از مسیر و ریل خارج کنند، در حالی که سخت در اشتباه‌اند. چراکه خون شهدایی که معارکی هم‌چون شهدای کربلا در عاشورای زمان خود خلق کردند، این قطار را در ریل نگه داشته و همانا به صاحب اصلیش، حضرت صاحب الزمان‌ (عج)، می‌دهد.

اعتقاد به شهادت و اشاعه فرهنگ آن

همانا شهادت قله‌ای است که برای فتح آن ضمن تلاش می‌بایست جوهره‌ای نیز در وجودت قرار داشته باشد. هیچ کس از مادر، شهید زاده نمی‌شود و در مقابل، هرکسی هم به درجه رفیع شهادت، نائل نمی‌آید. به قول شهید سلیمانی اول باید شهید بود، سپس شهید شد. این یعنی پایه و اساس شهید شدن، شهید بودن است. خداوند می‌بایست محبت خودش را در وجود او قرار دهد و وجودش را از هر آن‌چه غیر خدا است، تهی کند. این مسئله نمایانگر آن است که انسان از منیت‌ خود عبور کند و امام خمینی (ره) در این باب می‌فرمایند: یکی از مقامات مهم رسیدن به جایگاه شهید، پایگاه و مقام هجرت می‌باشد. هجرت از خود، هجرت از مکان خود، هجرت از مقام خود، هجرت از مال خود، هجرت از تعلقات خود و هجرت از زیبایی‌های خود است. «الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ: کسانی که ایمان آورده و برای خدا هجرت نموده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‌اند، عظیم‌ترین درجه را نزد خداوند و آنان رستگاران و سعادتمندان عالم‌اند.» توجه به دو نکته در این آیه ضروری است؛ اوّل: درجۀ جهادگران اعظم است نه عظیم، یعنی با صفت تفضیلی بیان‌شده و نشان‌دهندۀ این است که، بزرگ‌ترین مقامات در نزد خداوند مخصوص این گروه است. دوّم: این‌ها کسانی هستند که «فائز» می‌شوند و گروهی که به سعادت واقعی می‌رسند اینان‌اند نه کسانی که از جهاد فرار می‌کنند و طفره می‌روند. سردار سلیمانی روایت می‌کنند که شهید عطری زمانی که از همسر و فرزند خودشان خداحافظی می‌کنند، دستشان را روی صورت دخترش می‌مالد و به سویی دیگر می‌نگرد. همسرش سوال می‌کند که چرا به جای دیگری می‌نگری و به او نگاه نمی‌کنی؟ شهید عطری پاسخ می‌دهد: می‌ترسم او مرا بگیرد و زمین‌گیر کند. شهید عطری درس فدا‌شدن و ایثار و دل‌بریدن از همه‌ چیز را این‌گونه می‌دهد. «پروردگارا، تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونه‌های بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را ــ یعنی مجاهدین و شهدای این راه ــ به من ارزانی داشتی.» (وصیتنامه الهی _ سیاسی)

   سردار سلیمانی در باب احوالات برخی از دوستان خود روایت‌هایی دارند برای شناخت بیش‌تر و طرز تفکر شهید سلیمانی به برخی از آن‌ها مختصرا خواهیم پرداخت. در کنگرۀ یادواره ۰۰۰۸ شهید استان گیلان سردار سلیمانی این‌چنین از شهدا یاد می‌کنند: « من در این جلسه بزرگ، همۀ بحثم حول آن دوره است ... گنجی که سال‌ها و قرن‌های متمادی ملت ما را ثروتمند خواهد کرد و بهره‌مند خود خواهد کرد. گنج جنگ، گنج بی‌همتایی که درهای ذی‌قیمتی در درون آن وجود داشت که باید کاوش شود و به جامعه معرفی شود.» شهید سردار سلیمانی بر این‌گونه از جنگ و شهدا یاد می‌کند. شهدا را دژ‌های ذی‌قیمت می‌داند که در گنج جنگ دلاوری‌ها و حماسه آفرینی‌هایی کردند، و علم انقلاب و اسلام را با اقتدار و با شرافت، بالا نگه‌داشتند و شاهد اهتزاز و سرافرازی پرچم جمهوری اسلامی بودند. آن شهید بزرگوار در انتهای صحبت‌های خود، به صورت عام، مردم را فصل‌الخطاب قرار می‌دهند و توصیه بر این است که شهدا را بشناسیم و بشناسانیم. در معرفی شهدا کوتاهی نکنیم و ارزش‌های انقلاب را که در خون خودشان غلتیدند‌ تا سرزمینمان در سلطۀ مستکبران نباشد و زیر چکمه‌های شیاطین قرار نگیرد. حاج قاسم در وصیتنامه‌اش نیز اهمیت این موضوع را مورد تاکید قرار می‌دهد. «شهدا، محور عزت و کرامت همۀ ما هستند؛ نه برای امروز، بلکه همیشه. این‌ها به دریای واسعۀ خداوند سبحان اتصال یافته‌اند. آن‌ها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همان‌گونه که هستند. فرزندانتان را با نام آن‌ها و تصاویر آن‌ها آشنا کنید. به فرزندان شهدا که یتیمان همۀ شما هستند، به چشم ادب و احترام بنگرید. به همسران و پدران آنان احترام کنید. همان‌گونه که از فرزندان خود با اغماض می‌گذرید، آن‌ها را در نبود پدران، مادران، همسران و فرزندان خود توجه خاص کنید.... خداوند، ای عزیز! من سال‌ها است از کاروانی به‌جا مانده‌ام و پیوسته کسانی را به‌سوی آن روانه می‌کنم، اما خود جا مانده‌ام. تو خود می‌دانی هرگز نتوانستم آن‌ها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آن‌ها، نام آن‌ها، نه در ذهنم، بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند» (وصیتنامه الهی _ سیاسی شهید سلیمانی) .

   سال‌ها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه حاج‌قاسم به شوق شهادت در راه خدا بود. «عزیزم، من از بی‌‌قراری و رسوایی ماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام؛ من به ‌امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بسته‌ام، تو خود می‌دانی دوستت دارم. خوب می‌دانی جز تو را نمی‌خواهم. مرا به خودت متصل کن ... خدایا وحشت همۀ وجودم را فرا گرفته است. من قادر به مهار نفس خود نیستم، رسوایم نکن. مرا به‌ حرمت کسانی که حرمتشان را بر خودت واجب کرده‌ای، قبل از شکستن حریمی که حرم آن‌ها را خدشه‌دار می‌کند، مرا به قافله‌ای که به ‌سویت آمدند، متصل کن» ( وصیتنامه الهی_ سیاسی شهید سلیمانی). شهید سلیمانی به سوزناکترین حالت ممکن در فراق شهید احمد کاظمی، رفیق دیرینۀ خود اشک می‌ریزد و طلب شهادت می‌کند. شهید سلیمانی بارها از خانواده معظم شهدا درخواست کردند که برای ایشان شهادت را از خداوند طلب کنند و سرانجام هم به آن‌چه که در پی آن بود رسید. «معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس کردم، نمی‌توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آن‌چنان که شایستۀ تو باشم و ... عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی، مرا در فراق خود بسوزان و بمیران» (وصیتنامه الهی_ سیاسی شهید سلیمانی). خداوند جسم فناپذیر و دنیوی سردار سلیمانی را سوزاند و جامۀ زیبای شهادت را بر پیکرش پوشاند. شهادت شهید سلیمانی، ترسیم‌گر صحنه‌هایی از واقعه کربلا است.

   حاج قاسم و همرزمانش چه در زمان جنگ تحمیلی و چه در سپاه قدس، دفاع از حریم حرمین و... حماسه‌ها آفریدند و تصاویری خلق کردند که هیچ‌گاه از ذهن‌ها و قلب‌ها خارج‌شدنی نیست. شهید سلیمانی در جلسات مختلف خاطرات بسیاری از روزگاران جنگ و جبهه مطرح کرده‌اند که هر یک از داستان‌هایی که بیان نمودند حاوی معنویت و عطر شهادت و شهید‌پروری می‌باشد. به عقیدۀ ایشان، شهدا از کلامشان، رفتارشان و اخلاقشان قابل تشخیص هستند. بوی شهادت از برخی از انسان‌ها اشاعه می‌باید و کل جامعه را معطر می‌سازد. آن‌ها همانا شهدای آینده‌اند. این جمله امیرالمؤمنین برای ترسیم مقام شهدا شاید جامع‌ترین کلام باشد که شاید در یک غربتی، با چشمان پر اشک فرمود: «أین القوم‌ الذین دعوا إلی الاسلام فقبلوه، و قرأوا القرآن فاحکموه. و هیجوا إلی القتال فولهوا و له‌ اللقاح إلی اولادها، و سلبوا‌ السیوف‌ اغماد‌ها‌. و أخذو باطراف الارض زحفا زحفا و صفا صفا. لا یبشرون بالاحیا، و با یعزون هم الموتی. مره الهیون من الیکا. خمس البطون من الصیام. ذبل الشفاه من ادعا. صفر الالوان من السهر. علی وجوههم غیره الخاشعین: کجایند آن قومی که به اسلام خوانده شده، آن را پذیرفتند، و قرآن را خواندند و آن را محکم و استوار ساختند و به سوی جهاد انگیخته شدند، پس شیفته گردیدند مانند شیفتگی شتر‌ها به اولاد‌هایشان، و شمشیر‌ها را از غلاف بیرون کشیده اطراف زمین را دسته، دسته و صف به صف فرا‌گرفتند، از بقای زنده‌ها شاد نمی‌شدند، و از مرگ کشته‌شده‌ها تسلیت نمی‌خواستند، چشمشان از گریه (خوف خدا) سفید شد و شکمشان از روزه لاغر، و ایشان از دعا خشکید، و رنگشان از بیداری زرد گشت و بر روهاشان غبار« آثار» فروتنان بود.»

   «بدانید، که می‌دانید، مهم‌ترین هنر خمینی عزیز این بود که اول اسلام را به پشتوانۀ ایران در آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام چون گرگ درنده‌ای این کشور را می‌درید، آمریکا چون سگ هاری عمل می‌کرد. اما هنر امام این بود که اسلام را پشتوانه آورد، عاشورا و محرم‌، صفرو فاطمیه را به پشتوانۀ این ملت آورد، انقلاب‌هایی در انقلاب ایجاد کرد؛ به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار، جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نموده‌اند و بزرگ‌ترین قدرت‌های مادی را ذلیل خود نموده‌اند. عزیزانم، در اصول اختلاف نکنید. (همان)

دشمن شناسی و دشمن ستیزی

شهید سلیمانی به عنوان یک فرماندۀ جهادی و انقلابی که در راه سربلندی انقلاب اسلامی و امت اسلام همواره در پی دشمن بود و هر کجا که دشمن حضور داشت او خود را می‌رساند تا اهداف و برنامه‌های شوم دشمن که امنیت و آزادی مردم، اسلام و انقلاب اسلامی را هدف گرفته بود، برهم بزند. اصطلاح «جهاد فی سبیل الله» به‌جای قتال و حرب و نزاع و مخاصمه، اصطلاح پرمعنایی برای مبارزات مسلمان است، جهاد یعنی کوشش و تلاش و این معنا، هم شامل جنگ و هم مبارزات می‌شود، که فرق سایر جنگ‌ها با جهاد مسلمانان در این است که هدف از جهاد مسلمین، خداوند است و لاغیر ولی جنگ‌های دیگران براساس اهداف مادی و یا غیرمادی استوار می‌باشد. سردار سلیمانی این مسیر را درک کرده بود و در راه خدا و به‌خاطر او گام بر می‌داشت و نهایتاً موفق شده بود شرّ داعش را از سر مردم باز کند که این موضوع خدمتی بزرگ نه تنها به کشور‌های منطقه و جهان اسلام، بلکه به همه ملت‌ها و جهان بشریت بود.

 دشمن به‌دنبال تضعیف و نابودی کشور و ملت ما است. اگر رفتار دیگری از دشمن بروز کند جای تعجب دارد چراکه ذات او بدسگالی است. پس از بدکاری او نباید تعجب کرد چراکه مدام در حال شماتت است. شهید سلیمانی یک دشمن‌شناس واقعی بود و در برابر سیاست‌های پلید آن با هوشمندی برخورد می‌کرد و مردم را به آگاهی فرا می‌خواند. «جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دورۀ خود را طی می‌کند. بدانید مهم نیست دشمن چه نگاهی به شما دارد، دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل کردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهّر او عمل کردند؟ مذمّت دشمنان و شماتت آن‌ها و فشار آن‌ها، شما را دچار تفرقه نکند» (همان).

مجاهد با دشمن خدا، دوستی نمی‌کند و این پیام مهمی است که قرآن به همۀ ما می‌دهد. شهید سلیمانی دشمن را همواره در کمین می‌دید تا ضربه‌ای به نظام مقدس جمهوری اسلامی بزند. خداوند در آیۀ اول سوره ممتحنه، مسلمانان را از دوستی با دشمنان خدا بر حذر داشته است و در اواسط آیه، دوباره تاکید می‌فرماید که اگر مجاهد راه خدا هستید با آن‌ها پیوند دوستی برقرار نکنید. «إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاء مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ.»: آگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کرده‌اید (پیوند دوستی با آنان برقرار نسازید). این آیه کاملاً نشان می دهد که نظام اسلامی و کسانی که مدعی تلاش برای بسط عدل الهی در جهان هستند حق برقراری رابطه دوستی با کسانی که عملاً با خداوند و بندگان صالح او دشمنی می‌کنند را ندارند. البته اگر آنان دست از دشمنی بردارند موضوع تفاوت پیدا خواهد کرد. ولی با نظامی مانند اسرائیل غاصب که اصل تشکیل آن برای چنین دشمنی است نمی‌توان صلح و آشتی داشت.

   شهید سلیمانی در مرداد ماه سال 1397در همایش یادواره شهدای استان همدان در یک سخنرانی تاریخی ترامپ را « قمارباز» خطاب کرده و انزجار ملت ایران را نسبت به این رئیس جمهور ملعون و بی‌ادب آمریکا با شجاعتی مثال‌زدنی اعلام می‌دارد: «آقای ترامپ قمارباز، من حریف تو هستم. شما برای ما خط و نشان می‌کشید؟! ایران را نمی‌خواهد؛ نیرو‌های مسلح این را نمی‌خواهد؛ من حریف شما هستم؛ نیروی قدس حریف شما است. بدانید هیچ شبی نیست ما بخوابیم و به شما فکر نکنیم. به شما می‌گویم آقای ترامپ قمار‌باز! بدان در آن‌جا که فکر نمی‌کنی ما در نزدیک شما هستیم. در هر کجا که تصور نمی‌کنید ما در کنار شما هستیم. ما ملت شهادتیم، ما ملت امام حسینیم، بپرس! ما حوادث سختی را پشت سر گذاشتیم. بیا! ما منتظریم؛ ما مرد این میدان برای شما هستیم. شما می‌دانید این جنگ یعنی نابودی همۀ امکانات شما، این جنگ را شما شروع می‌کنید اما پایانش را ما ترسیم می‌کنیم» (شهید سلیمانی) این لحنی که سردار سلیمانی از آن برای نهیب به شیطان بزرگ و ابلیس زمان یعنی آمریکا و رئیس جمهور مقهورش استفاده کرد لحنی محکم، غیرقابل نفوذ و آگاه‌کننده است. ذره‌ای لرزش در صدای شهید سلیمانی به گوش نمی‌رسید و ایشان در طول سخنرانی حتی ذره‌ای واهمه و ترس از خود نشان نمی‌دهد، او با آرامشی عجیب به گزافه‌گویی‌های دشمن پاسخ می‌دهد که هرگز نمی‌توان سخنان او را شتابزده قلمداد کرد. حاج قاسم عمیقأ به مطالبی که عنوان می‌کند فکر کرده و با تأمل و تدبر با مسائل برخورد می‌کند. بررسی ویدئو تصویری این سخنرانی بر همین امر صحه می‌گذارد چهره‌ای نظامی و دشمن‌ستیز از شهید سلیمانی نمایش می‌دهد. زبان بدن ایشان در این سخنرانی بیانگر خشم و غضب درونی و حاوی پیام مهمی برای سلطه‌جویان و استعمارگران و در صدر آنان رئیس جمهور آمریکا است، با این مضمون که اگر اهانت و تعدی نسبت به ملت ما با هر عنوانی صورت گیرد، جوابتان را خواهید گرفت.

   شهید سلیمانی ماهیت و جوهر اسلام را که همان دین صلح، دین دوستی، دین تمدن و دین حفظ حقوق انسان‌ها است، عمیقاً شناخته بود و این را هم می‌دانست که اسلام دین ظلم‌پذیری نیست، دین زیربار ستم رفتن نیست، دین تواضع در مقابل مستکبرین نیست: «رئیس‌جمهور آمریکا در چواب رئیس‌جمهور ما مطالب سخیفی در توئیت خود بیان کرد. شأن رئیس‌جمهور ما نیست که جواب تو را بدهد. من به عنوان یک سرباز جواب تو را می‌دهم» (شهید سلیمانی)

خضوع و فروتنی در برابر مردم

در برابر دشمن، ادبیات دشمن‌ستیز، استوار، غیرقابل نفوذ، سخت و نظامی سردار سلیمانی، ادبیاتی دیگر نیز وجود دارد، ادبیاتی که ایشان در برخورد با مردم استفاده می‌کرد که منشأ آن روح بزرگ و مهربان و اخلاص آن شهید بود که در خضوع و افتادگی تمام تجلی یافته بود. دیدار‌های ایشان با خانواده‌های معظم شهدا و روایت‌هایی که از این دیدارها پخش شدند، خود صحت این امر را تصدیق می‌کند. برای مثال شهید سلیمانی در فروردین ماه ۸۹ به دیدار خانواده اولین شهید مدافع حرم کرج، شهید کمالی دهقانی رفتند. خانواده شهید کمالی دهقانی از این دیدار که در آخرین سال از زندگی این شهید والامقام، شهید سلیمانی اتفاق افتاد به نیکی یاد می‌کنند. سردار سلیمانی مثال بارز آیه 29 سوره مبارکه فتح که خداوند می‌فرماید: «محمد رسول الله والذین معه أشدا علی الکفار رحما بینهم ترانه رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فی وجوههم من أثر السجود ...: محمد (ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سر‌ سخت و شدید و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آن‌ها را در حال رکوع و سجود می‌بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می‌طلبند؛ نشانۀ آن‌ها در صورتشان از اثر سجده نمایان است».

   شهید سلیمانی تبلوری از حس فداکاری و ایثارگری در راه ملت بود. او درس در راه انقلاب و ملت فداشدن را از رهنمود‌های امامین انقلاب اسلامی به خوبی فرا گرفته بود. شهید سلیمانی با تمام موفقیت‌ها و دستاوردهایی که داشت در مقابل مردم، فروتن بود. ایشان منبت نداشت و همانند برخی مسؤولین که با شعار خدمتگزاری، بر مردم حاکم می‌شوند و بعد‌ها توّهم ارباب و برده‌داری در سر می‌پرورانند و همواره خودشان را طلبکار از ملت می‌دانند و هرگز احساس بدهکاری به مردم ندارند، نبود.

« خداوندا، تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل‌بیت و پیوسته در مسیر پاکی بهره‌مند نمودی. از تو عاجزانه می‌خواهم آن‌ها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره‌مند فرما» (همان). حاج قاسم هرگز گذشته و خاستگاه خود را، با آن‌که به جایگاه بزرگی رسید و دستاورد‌های شگفت‌انگیز داشت، فراموش نکرد. او عشق به اهل بیت را از پدر و مادر و مردمی آموخت که در آخر در راه آموخته‌هایش إربا إربا گشت. شهید سلیمانی برای پدر و مادر خود، از خداوند طلب عفو و بخشش و رضوان الهی می‌کند.

   زمانی که در جبهه‌ها حضور دارد بین رزمندگان مانند پدری مهربان نقش‌آفرینی می‌کند. سردار سلیمانی خاضعانه و فروتنانه، بدون درنظرگرفتن درجه و مقامش، بدون درنظرگرفتن جایگاهی که در کشور دارد، بدون درنظرگرفتن محبوبیتی که در بین مردم دارد که همۀ این‌ها او را متمایز از دیگران می‌کند، رزمندگان را فرزندان خود پنداشته و به گرمی دست آنان را می‌فشارد و با بوسیدن سر آنان قدردانی خود را به نمایندگی از ملت ایران ابراز می‌دارد. در شرایط جنگی که گرد خستگی بر روی رزمندگان نشسته با آنان شوخی می‌کند و غم و غصه را از چهره‌ها بر می‌چیند و بساط نشاط و شادابی را می‌گستراند و امید نابودی دشمن را در دل‌ها زنده می‌کند.

   «من همان برادر قاسم دیروز هستم، با همان لباس دیروز البته با محاسنی سفید‌» ( قاسم سلیمانی). تکبرگریزی قاسم سلیمانی در تمام لحظات زندگی او مشهود و ملموس است آن‌چنان که نشان ذوالفقار (بالاترین نشان نظامی که تاکنون به کسی داده نشده) را به او می‌خواستند بدهند ولی از روی فروتنی و افتادگی نمی‌پذیرفت و برخورد می‌کرد با دوستان خود که جایی آن را تکرار نکنند و از دادن این نشان به او منصرف شوند. در نهایت زمانی که حاج‌قاسم متوجه شد مقام معظم رهبری صلاح می‌دانند، دیگر امتناع نکرد و بالاترین نشان نظامی را دریافت کرد، در حالی که ذره‌ای غرور در چشمان او در لحظه دریافت دیده نشد.

   «در میدان رزم بر سر نیرو‌ها نهیب می‌زد و این امری طبیعی است چرا که فرمانده باید کار رزم را پیش ببرد. اما هرکجا هم که تندی می‌کرد بلافاصله عذرخواهی کرده و با بوسیدن سر طرف مقابل از وی دلجویی می‌کرد» (سردار عبدالله مبینی دهکردی). سردار سلیمانی حتی در میدان مبارزه هم خود را بالاتر نمی‌بیند و همواره سعی می‌کند حضور خودش را به عنوان مربی در بین رزمندگان جلوه دهد تا این‌که به‌عنوان فرمانده حضور داشته باشد. در هیچ جبهه و میدان مبارزه‌ای و در هیچ جنگی فرمانده به‌خاطر اوامر فرماندهی و شرایط خاص جنگی از زیردستان و سربازان خودش دلجویی نمی‌کند، اما این ویژگی مردی تاریخ‌ساز است، فرماندهی که خودش را سرباز ولایت و مردم می‌داند.

   سردار سلیمانی حتی در میدان مبارزه هم اهل تبعیض و اهل سوءاستفاده نبوده است. دکتر ابراهیم متقی در خاطره‌ای بیان می‌دارد که در میان سردار سلیمانی و نیرو‌ها چیزی به نام تمایز وجود نداشت؛ او در محیط‌های عملیاتی لباس خاکی عملیاتی بدون درجه نظامی می‌پوشید که الگوی دوران دفاع مقدس است. سردار سلیمانی از نیرو‌ها فاصله نمی‌گرفتند و خودشان را متمایز‌تر از بقیه نمی‌دانستند.

   در بحران سیل خوزستان، حضور سردار سلیمانی در مناطق سیل‌زده موجب تسلی مردم گشت و از آلام آن‌ها کاست. ایشان همانند دوران جبهه که بین مردم برای حل مسائل و مشکلات آن روز ایران همکاری ایجاد شده بود، حضور یافتند و اهمیت مناطق جنوبی و سیل زده کشور را بیان نمودند و با سازماندهی میدانی همکاری مردم برای حل بحران سیل را افزایش دادند. شهید سردار سلیمانی خدمت به مردم را قوی‌ترین و مهم‌ترین وسیله تقرب الی الله می‌دید و باور قلبی به این مسئله داشت که خدمتگزار مردم است. هرجایی که مردم نیاز به کمک و مساعدت داشتند به صورت میدانی حضور می‌یافت و با ایجاد همدلی دست بحران‌زدگان را می‌گرفت. نفس حضور میدانی که برای مردم ارزشمند است را، شهید همواره رعایت می‌کرد.

   یکی از نکات مثبت شهید سلیمانی که حب او را در دل‌های مردم قرار داد، یتیم‌نوازی شهید سلیمانی، خدمت به فرزندان شهدا و خدمت به جانبازان بود. در زمان شهادت حاج قاسم ویدئو‌هایی از صدا و سیما پخش شد که کودکی شاخۀ گلی برای سردار آورد و او در حالی که نماز می‌خواند با مهربانی تمام آن را گرفت. بعد از نماز لبخند سردار به کودک و چهره مهربان او را اگر دیده باشید، شهادت می‌دهید که مهربانی و افتادگی در روح آن مرد بزرگ تجلی یافته بود. حاج قاسم با تمام مشغله‌هایی که داشت، دیدار با خانواده‌های معظم شهدا را از برنامه‌اش حذف نمی‌کرد و با تمام پرکاری‌اش برای فرزندان آن‌ها وقت می‌گذاشت و آنان را گویی مانند فرزند خود دوست می‌داشت. سردار سلیمانی سالی چندبار به دیدار یک جانباز همرزم دوران دفاع مقدس می‌رفت. یک جانباز قطع نخاعی که نابینا هم بوده است. این جانباز اصالتاً بچه اصفهان بود و در دوران جنگ در لشگر ثارالله حضور داشته است. حاج قاسم زمانی که به خانه آن‌ها می‌رفته است، تمام کار‌های این جانباز از قبیل استحمام و غذا دادن و ... را با اصرار، خودش انجام می‌داده است. یک سلسله کارهایی صورت می‌گیرد که یک نفر به درجه شهادت می‌رسد. قطعا مراتبی را باید گذرانید و عبور کرد. شایسته این محبوبیت، همانا سردار سلیمانی بوده است. کسی که تفکراتش نیز دنیوی و این جهانی نیست و اصلاً دنیا و تعلقات آن را پشیزی به حساب نمی‌آورد. «پدر شهید محمود نریمانی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری مهر در خصوص ملاقات با سردار سلیمانی اظهار داشته است: سردار بدون اطلاع به منزل ما آمدند و این نشاگر تواضع و خاکی بودن ایشان بود. برادر شهید نریمانی گفت: در این دیدار ۰۲ دقیقه‌ای سردار تذکراتی دادند و بر لزوم تکریم فرزندان شهدا تأکید داشتند؛ توصیه کردند تا حد امکان هر کاری از دستتان بر می‌آید برایشان انجام دهید و نگذارید کوچکترین ناراحتی متوجه فرزند شهید شود» ( خبرگزاری مهر). این قبیل دیدارها، در برنامه روزانه شهید سلیمانی به اقتضای داشتن فرصت کافی، بسیار و همواره تکریم فرزندان شهدا مورد تاکید ایشان بوده است.

دینداری

پذیرش دین با همۀ ابعاد و متعلقاتش، که موجب شکوفایی نگاه دینی به امور می‌شود و سعادت انسان را در پی داشته روح انسان را بزرگ و آرامش درونی آن را عمیق می‌سازد. شهید سلیمانی را علاوه‌بر چهرۀ نظامی موفق می‌توان به عنوان یک فرد عامل و متدین به شریعت دانست. بعضی‌ها دین را می‌پذیرند، اما پذیرش اولیای الهی برایشان دشوار است، لذا پذیرش ولایت یکی از سخت‌ترین امتحانات مکلفین در درگاه خداوند است که شهید سلیمانی با سربلندی تمام از این امتحان خارج شد. حاج قاسم دلداده و عاشق ولایت است و عمری را در گریه‌ها برای مصائب اهل بیت (ع) به سر برده و خود را از خادمان اهل بیت (ع) معرفی کرده‌ است. نوع دیگری از دینداری شهید سلیمانی نیز به عنوان، دینداری اخلاق‌مدار است. دینداری اخلاق‌مدار در جهت پرورش و تقویت صفات و کمالات اخلاقی تلاش می‌کند و اخلاق حسنه را می‌افزاید که موجب اعتلای انسان می‌گردد. دینداری شریعت‌گرا نوع دیگری از دینداری است که در وجود سردار سلیمانی حضور داشت و باعث می‌شد که ایشان کوچکترین بی‌مبالاتی نسبت به تقیدات شرعی نداشته باشد و قواعد شراعی را رعایت کند. دینداری واقع‌گرا یکی دیگر از ویژگی‌های شهید سلیمانی است که واقع‌گرایی و عقلانیت را در همۀ امور ایشان پدیدار گردانید. زمانی که آمریکایی‌‌ها به سران منطقه، برنامه هفت ساله برای نابودی داعش اعلام کردند، شهید سلیمانی اعلام کرد داعش تا دو ماه دیگر نابود خواهد شد و همین کار را هم انجام داد. این امر واقع‌گرایی و عقلانیت سردار سلیمانی را گویا است. حاج قاسم در کنار اعتقاد به نصرت الهی، هرگز بدون تدبیر و تفکر وارد میدان نمی‌شد. «خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به‌سمت تو است. وقتی آنها را به ‌سمتت بلند کردم، وقتی آن‌ها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ این‌ها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی. خداوندا! پاهایم سست است، رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک‌تر است و از شمشیر بُرنده‌تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیائت در بین‌الحرمین حسین و عباست آن‌ها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آن‌ها را ببخشی» (همان).

   «خداوندا! ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شکر شرم بر آستانت می‌سایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیّع، عطر حقیقی اسلام، قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی‌بن ابی‌طالب و فاطمه اطهر بهره‌مند نمودی؛ چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمت‌هایت است؛ نعمتی که در آن نور است، معنویت، بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که آرامش و معنویت داد» (همان). حاج قاسم راه را خوب می‌شناخت و می‌دانست مسیری که در آن گام بر‌می‌دارد، مسیر ائمه معصوم و فاطمه زهرا (س) است. او و همرزمانش برای حفظ و حراست از حرم‌ها جا‌نفشانی‌ کردند. در ایه 142 سوره آل عمران می فرماید: « أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جَاهَدُواْ مِنکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ آیا پنداشتید که (تنها با ادعای ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالی که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است؟!» و شبیه به همین مطالب در ایه 16 سوره توبه نیز آمده است.

   سردار سلیمانی در تمام عرصه‌هایی که حضور داشته‌اند چه در میدان نبرد، چه در زندگی روزمره چهره‌ای متناقض و دوگانه نداشتند. اگر به مسئله‌ای باور داشتند، در هر مکان و زمان، مورد تاکید قرار می‌دادند و در مقابل اگر موضوعی را خلاف و نادرست می‌دانست، هیچ‌گاه از آن چشم‌پوشی نکرده و آن را نمی‌پذیرفت. سردار سلیمانی اهل تزویر و یا دینداری نمایشی ( دینداری کاریکاتوری) نبوده است که با ظاهرسازی موجب فریب مردم شود. اعتقاد او اعتقادی حقیقی و ایمان او به خداوند قلبی و دلی است. «شهادت می‌دهم که قیامت حق است، قرآن حق است، بهشت و جهنم حق است. سوال و جواب حق است. معاد، عدل، امامت، نبوت حق است» همان). او حقانیت اصول دین را آشکارا شهادت می‌دهد که نشان‌دهنده آن است که ایشان مومن به خدا بوده است. حضرت علی (ع) درباره ايستادگى خود در راه حقّ می‌فرمایند: «شککت فی الحق مذ اریته: شكّ و دودلى در حقّ (اصول و فروع دين مقدّس اسلام) ننمودم از آن هنگام كه به آن نموده شدم (آن‌ را دانستم).» شهید سلیمانی نیز مانند مولای خود در مسیری که قدم نهاده بود، ثابت قدم ماند. «[خدایا] سارُق، چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشک بر اهل‌بیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم» (همان). حاج قاسم مومن به خداوند تبارک و تعالی می‌باشد و بین او و خدای خود رابطه قلبی و احساسی برقرار است، چرا که در قسمت‌های مختلف وصیتنامه‌اش با او عاشقانه به راز و نیاز پرداخته است. «ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی‌همتا، دستم خالی است و کوله‌پشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشه‌ای به‌امید ضیافت عفو و کرم تو می‌آیم» (همان)

   سردار سلیمانی حتی در میدان نبرد هم حواسش به حلال و حرام بود. سردار سلیمانی در جمع مدافعان حرم سوریه به رزمندگان گوشزد می‌کند که باید دقت کنیم، باید زندگی مردم را دقت کنیم. ما نمی‌توانیم خانه و زندگی مردم را تصرف کنیم. توجه و احترام به حقوق مردم از خصوصیات فرمانده‌ای است که برای آزادسازی مناطق اشغالی توسط داعش به سوریه آمده و نیرو‌های تروریست داعش را از منطقه‌ای بیرون می‌راند که در این بین خانه‌ای آسیب می‌بیند. سردار سلیمانی با گذاشتن نامه‌ای از صاحب خانه طلب حلالیت و گذشت می‌کند. امام حسین(ع) در حدیث مشهوری فرموده اند: «الناس عبیدالدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه ماذرت معائشهم فاذا محصور بالبلا قل الدیانون» یعنی «مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آن ها است و همین که دنیا و معیشتشان به خطر بیفتد یا بلاها و سختی ها آن ها را احاطه کند دینداران اندک می شوند.» شهید سلیمانی بارها در معرض تهاجم دشمن قرار گرفته بود و با این حال دست از مجاهدت بر نمی‌داشت و جان خود را در دست گرفته و به دنبال دشمن می‌رفت. بلا‌ها و سختی‌ها شهید سلیمانی را احاطه کردند، لیکن او به راه خود ادامه داد و سرانجام دعای امام خامنه‌ای در حق ایشان به اجابت رسید: « انشاالله خدا متعال زندگی ایشان [حاج قاسم سلیمانی] را با سعادت، و عاقبت ایشان را با شهادت قرار بدهد».

   این سنت الهی است که مدعیان دینداری را آزمایش می‌فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنکُمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکُم» یعنی « و البته شما را می‌آزماییم تا مجاهدان و شکیبایان شما را بازشناسانیم و گزارش‌های [مربوط به] شما را رسیدگی کنیم.» (محمد/31) پس هر کس باید از خودش بپرسد که برای ترویج اسلام و اطاعت از خداوند چقدر تلاش نموده و الحق و الانصاف شهید سلیمانی در راه برچیدن توطئه‌ها علیه اسلام و مسلمین بسیار کوشیده است و دستاوردهای ارزشمندی از این جهت با خود دارد.

   امیر‌المومنین علی(ع) در معنى حقيقى ایمان می‌فرمایند: »الایمان معرفه بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالارکان: ايمان (گرويدن) معرفت و شناختن بدل (اعتقاد و باور نمودن) و اعتراف به زبان و انجام‌دادن با اعضاء (دست و پا و چشم و گوش و زبان و مانند آن‌ها) است.» اعضا و جوارح بدن سردار سلیمانی در جریان شهادت ایشان به درستی شهادت دادند که او دلسپرده‌ کدام مکتب بود. «اشهد أن لا اله الا الله و اشهد أنّ محمداً رسول الله و اشهد أنّ امیرالمؤمنین علی‌بن ابی‌طالب و اولاده المعصومین اثنی‌عشر ائمّتنا و معصومیننا حجج الله.» (همان). او از عباس دستانش، از حسین سرش و از علی اکبر و قاسم اربا اربا شدنش را به یادگار برد و زیباترین شهادت را در تلخ‌ترین ترور تاریخ دشمن، رقم زد.

فرا جناحی بودن

ایشان در بسط و گسترش واژه وحدت ملی بسیار مفید آمد و ثمرات کوشش‌های ایشان در زمان حیات بسیار مشهود و محسوس بود. از ویژگی‌های برجسته شهید سلیمانی این بود که ایشان هرگز جناحی صحبت نکردند و خودشان را محدود به جناح خاصی نکردند. به عبارت دیگر از دلایل مهمی که شهید سلیمانی در بحث ایجاد وحدت بسیار موفق عمل کرد این بود که، ایشان در زمینه سیاسی موضع گیری افراطی و گرایش آشکار به سمت جناح‌های چپ یا راست نداشت و همین مسئله به وحدت ملی کمک می‌کرد. ایشان اگر بنا بود وارد کارزارهای سیاسی شوند بی‌شک با توجه به محبوبیت و همچنین بصیرت و بینشی که داشتند، موفق می‌شدند، لیکن ورود نکردند. شهید سلیمانی وارد حزب و جناح خاصی نشدند و با بصیرت کافی فراجناحی عمل می‌کردند. اگر توصیه‌‌ای بود به هر دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا بیان می‌داشتند و هیچ‌گاه یکی را برتر از دیگری ندانسته و جلوه ندادند. همچنان که در وصیتنامه الهی- سیاسی شهید سلیمانی می‌خوانیم:

«نکته‌ای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم: چه آن‌هایی [که] اصلاح طلب خود را می‌نامند و چه آن‌هایی که اصولگرا. آن‌چه پیوسته در رنج بودم این‌که عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزش‌ها را فراموش می‌کنیم، بلکه فدا می‌کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌هایتان به‌نحوی تضعیف‌کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید. اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است. اصول، مطوّل و مفصّل نیست. اصول عبارت از چند اصل مهم است: اول آن‌ها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی اینکه نصیحت او را بشنوید، با جان و دل به توصیه و تذکرات او به عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن [این است که] اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی‌کند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیر مسلمان است، اما ولایت عملی مخصوص مسؤولین است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند، آن هم کشور اسلامی با این همه شهید.

سردار سلیمانی حتی در برون مرز‌های جمهوری اسلامی ایران هم موفق عمل کرد. منطقه خاورمیانه به دلایل مختلفی مانند درگیری رژیم صهیونیستی و فلسطینیان، هم‌چنین فرقه‌‌های دینی متعدد منطقه بسیار متلاطمی است که ایشان با سیاست‌های خودشان و ایجاد همبستگی میان شیعیان و سنی‌ها در به ثمر رسیدن وحدت بین این دو مذهب تلاش و کوشش بسیار کرد. سردار سلیمانی برای شکست داعش نیرو‌های ایران، لبنان، عراق، افغانستان، سوریه و پاکستان را در کنار هم قرار داد و اتحادی کم‌نظیر بین آن‌ها ایجاد کرد و با پایان‌دادن به ولد ناخلف و منحوس آمریکا (داعش)، به وعده امام خمینی( ره)، که تشکیل بسیج مستضعفان عالم بود، جامه عمل پوشانید. اهمیت این اتحاد، بسیار بوده و دستاوردی عظیم است. آیندگان درباره این حرکت عظیم که قطعا اراده الهی نیز بر این بوده، قضاوت خواهند کرد و همکاری ملت‌های مسلمان با محوریت ایران که نتیجه‌بخش و مثمر بود را در برگ زرین تاریخ حک خواهند کرد. در زمانی که سردار سلیمانی ترور شدند و به شهادت رسیدند، شاهد بودیم که تمام نیرو‌های سیاسی داخل انقلاب از اصولگرایان تا اصلاح طلبان، همه و همه ابراز تأسف کردند. در دوران حیات دوران سردار سلیمانی می‌دیدیم، ضمن آن‌که ایشان مطیع محض ولایت فقیه بودند و توصیه می‌داشتند که رمز عاقبت بخیری ما پشتیبانی از نظام جمهوری اسلامی و پیروی از ولایت فقیه است، اما در عین حال شاهد بودیم هیچ وقت بر علیه هیچ یک از مسئولان و نیرو‌های داخل انقلاب موضع تندی نگرفتند. ایشان هرگز حتی شائبه اهانت به کسی را هم پیش نیاوردند و همیشه در جهت ایجاد وحدت بین نیرو‌های داخل انقلاب کوشیدند. شهید سلیمانی اهمیت این موضوع را درک کرده بودند که شرایط جامعه به‌نحوی است که برای مقابله هر چه بهتر با دشمنان، به وحدت هر چه بیشتر بین مسئولان و مردم نیازمندیم.

   در مسائل سیاسی داخل کشور بعضاً به دلیل بروز برخی خطا‌ها از مسئولین و عدم تفاهم بین آن‌ها، امام خامنه‌ای می‌فرمودند که با هم مذاکره و سازش کنید و نیز شاهد بودیم که مقام معظم رهبری به صراحت هتک حرمت را حرام اعلام می‌کردند. لیکن همانطور که بیان داشتیم سردار سلیمانی در دوران حیات موضع تند و یا خارج از عرفی نسبت به هیچ‌یک از مسئولان و نیرو‌های داخل انقلاب نداشت. سیاسیون گاهی با هدف آگاهی دادن و بصیرت افزایی و تبیین مسائل برای مردم به ایراد سخن می‌پردازند، اما در ادامه سخنرانی آن‌ها به اهانت و جسارت به یک مسئول ختم می‌شود که هم تنش را می‌افزاید و هم فضای کشور را برای مدتی مسموم و ملتهب می‌سازد. همانا امام علی( ع) درباره زیان گفتار بی‌اندیشه می‌فرمایند: اللِّسَانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ : زبان (مانند حيوان) درنده‌اى است كه اگر به خود واگذار شود (بى‌انديشه و راهنمائى عقل هر چه بخواهد بگويد گوينده را) مى‌گزد (سبب تباهى او ميشود). سردار قاسم سلیمانی محور تبیین ارزش‌ها و آرمان‌های والای انقلاب و شهدا بود، و با بصیرت و بینشی که داشت هیچ‌گاه سخنی در مسیر مسموم سازی و متشنج کردن فضای کشور بر زبان نیاورد. او ظرفیت‌های دولت‌ها و حکومت‌ها را می‌شناخت و توصیه می‌کرد که در مسیر رهبری، انقلاب و جمهوری اسلامی، دولت‌ها حرکت کنند و به توسعه فساد و پلشتی‌ها نپردازند. «مسؤولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسؤولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند، نه با بی‌مبالاتی و به‌خاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها از هم بپاشند. حکومت‌های عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده‌ هستند و یک رقابت صحیح بر پایۀ همین اصول برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد (همان).

نتیجه

شهادت حاج قاسم موجی از تلفیق حس غم و شادی را در کشور پراکنده کرد. حس غم برای از دست دادن سردار دل‌ها بود و حس شادی برای اینکه، بار دیگر چهره واقعی آمریکای‌ خبیث و متحدانش نمایانگر گشت و نقاب‌های آنان کنار رفت. کسانی که ادعای مقابله با تروریسم را داشتند و خود را به عنوان یک کشور مخالف با ترور معرفی می‌کردند در حالی که دستشان آغشته به خون انسان‌های بی‌گناه بسیاری بود. کسانی که دایه از بین بردن داعش را داشتند، وقتی حیات فرزند ناخلف و مخوف خود را در خطر دیدند، سردار سلیمانی که نابودی داعش را به مردم در روز‌هایی نزدیک، بشارت داده بود را به شدید‌ترین حالات به شهادت رساندند. استفاده ابزاری از سازمان ملل و حقوق بشر توسط دولت‌های غربی و به اصطلاح ابر ‌قدرت‌هایی که منافع خودشان را در نابودی ملت‌ها و امت‌های دیگر می‌بینند عاملی است که تلاقی حقوق بشر واقعی و منطقی را با حقوق بشری که آن ستم‌کاران به حیات بشری روا می‌دارند را، نشان می‌دهد. در طول تاریخ، چهره‌های سیاسی و نظامی فراوانی در جوامع مختلف حضور داشتند، که مدتی را بر لگام محبوبیت سوار بودند اما دیری نپایید که افسار را از کف دادند و هم خود و هم آن مسیری که می‌پیمودند را زیر سوال بردند و پس از آن زوال و نابودی خود، اهداف و مسیرشان را شاهد بودند در حالی که در انزوا کامل به سر می‌بردند. سردار سلیمانی جز معدود کسانی است که در عصر حاضر، توانست اسب سرکش نفس خود را کنترل کرده تا نفسش به بی‌راهه و گمراهی او را نکشاند، و حقانیت خون پاک شهدا، نظام اسلامی و انقلاب زیر سوال نرود. « خداوندا! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به‌سر می‌برند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آن‌چنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی‌خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!» ( وصیتنامه الهی_ سیاسی شهید سلیمانی) تشییع با شکوه شهید سردار سلیمانی در کشور عراق و همچنین در شهر‌های مختلف ایران عزیزمان، عظمت و گران‌مایگی آن شهید را بیش از آنچه که می‌پنداشتیم در ایران و جهان نمایان ساخت.

خداوند در ایه 69 سوره عنکبوت می فرماید: «والذین جاهدوا فینا لنهدینم ... سبلناک: کسانی که در راه ما جهاد و تلاش نمایند، محققا آن‌ها را به راه خویش هدایت می‌کنیم» یعنی اگر کسی در راه خدا و برای خدا تلاش کرد خداوند او را دستگیری نموده و نه تنها راه وصال خویش را به او نشان می دهد، بلکه او را به آن راه می کشاند و در آن راه هدایت می کند. در حقیقت عنوان « بزرگترین مراسم تشییع طول تاریخ» شایسته آن حضور پرشور و بدرقه گسترده بود برای کسی که پیوسته دنبال شهادت می‌گشت و از خداوند آن را می‌خواست. اتحاد و انسجام بی‌نظیر آن روز‌های مردم حاصلی بود که ریخته شدن خون حاج قاسم سلیمانی در زمین داشت، که می‌توان عوامل با برکت بودن خون شهید سلیمانی و عوامل به ثمر نشستن خون ایشان را پس از شهادت به عنوان یک مسئول اسلامی در زمان حیات، در ذیل شش مورد در نظر گرفت؛ 1. ولایتمداری؛ 2. شهادت‌طلبی و اشاعۀ فرهنگ شهادت؛ 3. دشمن‌شناسی و دشمن‌ستیزی؛ 4. خضوع و فروتنی در برابر مردم؛ 5. دینداری؛ 6. فراجناحی عمل کردن. آمریکای جهان‌خوار که ظاهری خوش و باطنی بد را داراست، با دراز کردن دست دوستی و ترور شخصیت‌های ارزشمند و تاثیر گذار بار دیگر به توهم اعتماد به غربی‌ها پایان داد تا در تاریخ جنایتی دیگر برای آنان ثبت گردد و نهیبی به غربی‌ها و غربگرا‌های داخلی زده شود تا عبرتی برای آینده‌ قرار دهند و خام لبخند دشمن نشوند. در راستای تحمید شخصیت سردار سلیمانی و تبیین دستاورد‌های آن شهید بزرگوار اسلام و انقلاب در سال‌های اخیر مطالب مکتوب ارزنده‌ای نگاشته شد و اهمیت حضور سردار سلیمانی بیان گردید.

منابع

  1. قرآن کریم؛

  2. وصیتنامۀ سیاسی و الهی شهید حاج‌ قاسم سلیمانی؛

  3. شهیدی، سید جعفر (1378)، نهج البلاغه، انتشارات علمی و فرهنگی؛ درگاه مجازی farsi.khamenei.ir؛

  4. درگاه مجازی خبرگزاری مهر www.mehrnews.com؛

  5. کاوه، ناصر (1398)، من قاسم سلیمانی هستم، سرباز ولایت؛

  6. بنی لوحی، سید علی (1398)، این مرد پایان ندارد؛

  7. مهرانفر، ابوذر (1397)، برادر قاسم؛

  8. نصرالله، سید حسن( ۸۹۳۱)، مصاحبه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با دبیر کل حزب الله لبنان به مناسبت چهلم شهادت حاج قاسم سلیمانی گرفته شده در دی ماه ۹۹۳۱ از بانک اطلاعاتی شهید قاسم سلیمانی؛

  9. نصرالله، سید حسن (1398) مصاحبه صدا و سیما با دبیر کل حزب الله لبنان به مناسبت چهلم شهادت حاج قاسم سلیمانی، گرفته شده در دی ماه ۹۹۳۱ از بانک اطلاعاتی شهید قاسم سلیمانی.

    محمدمهدی شیری. دانشجوی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان{jcomments on}

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال

تمامی حقوق محفوظ است.

امام خامنه ای امام خمینی
                 

 

 

Template Design:Dima Group