به مناسبت روز ملی سینما، قصد داریم به سیمای جانباز در سینمای ایران توجه ویژهای داشته باشیم و بررسی مختصری در این خصوص انجام دهیم.
سیمای جانباز در سینما تنها محدود به سینمای پس از انقلاب میشود. سینماییکه همزمان با مردم غیور ایران، وارد هشت سال جنگ تحمیلی میشود و دوشادوش رزمندگان به ثبت و تشریح صحنههای رشادت و ایثارگری رزمندگان اسلام میپردازد. این سینما موفق میشود ژانر بومی دفاعمقدس را ایجاد و در زیرشاخههای آن به جنگ تحمیلی، دفاعمقدس و تبعات و اثرات آن در جامعه و زندگی شخصی آنها اشاره کند. این ژانر مضامین متعددی را دستمایه خلق اثر قرار داده که یکی از مهمترین زیرشاخههای آن، پرداختن به جانبازان و زندگی پیرامون این عزیزان است. در این میان گاهی در فیلمی جانبازی تنها حضور دارد و گاهی نیز خود جانباز محور اصلی داستان است. تا به امروز آثار فراوانی، هم در رشادتها و حماسه ها و هم در بیان مشکلات و مصائب این قشر ساخته شده که به فراخور نقدها و صحبتهای فراوانی پیرامون آن شکل گرفته است . یکی از اولین فیلمهای پس از انقلاب اسلامی، فیلمی با نام «جانبازان» ساختهی ناصر محمدی در سال 61 است که به داستان رشادت دو دوست قدیمی که یکی ارتشی و دیگری سپاهی است میپردازد. در ادامه و تا اوایل دههی هفتاد، اکثر فیلمها به دلیل آنکه در ژانر دفاعمقدس ساخته میشد به فراخور تصویری از جانباز را به مخاطب نشان میدادند؛ فیلمهای «پرستار شب»، «عروسی خوبان»، «تا مرز دیدار»، «اُ منفی»، «انفجار در اتاق عمل»، «وصل نیکان» و... که همگی جدا از نقدهایی که به آنها وارد است، روایتی از زندگی جانبازان را تصویر میکند. اما باید گفت هیچکدام به اندازهی دو فیلم «از کرخه تا راین» و «آژانس شیشهای» ابراهیم حاتمیکیا نتوانسته تا تصویری متفاوت از جانبازان در سینما و نقش آنان در نقد مسائل سیاسی و اجتماعی را خلق کند. هر دو فیلم -که یکی درسال 71 و دیگری در سال 76 ساخته شد- به بیان مصائب و مشکلات جانبازان پس از جنگ تحمیلی میپردازد. اگرچه تلخی های رفتار جامعه و حاکمیت با جانبازان در «آژانس شیشهای» برخی منتقدین را قانع نکرد ولی به عقیدهی بسیاری از کارشناسان توانست یکی از فیلمهای جریانساز و ماندگار سینمای ایران باشد. این فیلم توانست علاوهبر آنکه سینمای نوپای اجتماعی ایران را با ژانر دفاعمقدس پیوند دهد، توجه همگان را به جانبازان معطوف کرده و در سطح جامعه نیز مورد اقبال قرار گیرد. اما از یک جایی به بعد یعنی از آغاز دوران اصلاحات، سینمای ایران تغییر مسیری شگرف را در پیش گرفت. این سینما کم کم از آثار دفاع مقدس فاصله گرفت و به سمت سینمای نئورئالیسم سیاه اجتماعی رفت. در این بین علاوهبر کم شدن تعداد آثار دفاع مقدس، تصویر جانباز و ایثارگر نیز در سینما دیگر قرین رشادت و ایثار و فداکاری نبود. سایهی سینمای سیاه جنگ با قدرت یافتن کارگردانان شبهروشنفکر بر سینمای ایران چیره گشت. جانباز در سینما تبدیل به یک وتران خسته از جنگ و پشیمان از گذشته شد. «موج مرده»، «دوئل»، «اتوبوس شب»، «گیلانه»، «سیزده59»، «پاداش سکوت»، «میم مثل مادر» و... همگی با بهرهمندی از حضور جانباز در فیلم، تصویر سیاه و تلخی را به بهانهی نمایش مشکلات جانبازان و خانوادههای آنها خلق کردند. هرچند در این بین فیلمهایی چون «خداحافظ رفیق»، «اخراجیها» و... نیز ساخته شدند اما در برآیند کلی باید گفت سینما آهسته از این فضای روحانی و مقدس دور شده و اگر کمکهای حاکمیتی نباشد شاید دیگر شاهد این مدل از سینما نباشیم.
در حقیقت هیچکس منکر سختیها و گرفتاریهای جانبازان نیست اما سینما عرصهی نمایش بدبختیها و سختیها نیست، سینما باید بیانگر رشادتها و حماسهها باشد. امری که سینمای هالیوود نیز به آن رسیده و با فاصله گرفتن از ژانر سینمای سیاهجنگ به سینمای دفاع مقدس رسیده است.
در پایان باید به این موضوع اشاره کرد که نباید در تصویرگری از جانبازان تنها به مشکلات و کمبودهای آنها نگریست، بلکه باید به افتخارات و داشتههای آنها که همچنان مایه سرافرازی کشور است نیز اشاره کرد. سربخش{jcomments on}