احمد شاکری در یادداشتی به مناسبت سخنان رهبر معظم انقلاب در خصوص «تحریف» نوشت: تحریف در ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس در مراتب و درجات مختلف و براساس مبانی فکری متفاوت صورت گرفته است.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
مقام معظم رهبری، در مراسم تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس در ضمن بیانات مهمی به ادبیات دفاع مقدس و اهمیت، کارکردها و برخی مولفههای آن اشاره کردند. به این مناسبت دو تعبیر مهم درباره ادبیات دفاع مقدس را که در قالب کلید واژه :سرچشمه جوشنده»[۱] و «دستهای تحریف گر»[۲] بیان شدهاند مورد مداقه قرار خواهیم داد.
نکتهای که پیش از پرداخت به این بیانات باید بدان توجه کرد ظرفهاضمه فضای ادبی – هنری کشور و ظرفیت تئوری پرداز ان در مواجهه با چنین بیاناتی است. از جمله افتخارات ادبیات معاصر اشنایی رهبر و عالی ترین مقام کشوری با ادبیات به نحو جدی و حرفهای است. این موهبت البته برای کسانی که با شعر و ادبیات داستانی و خاطره و مستند نگاری اشنایی ندارند شاید چندان به چشم نیامده یا قابل درک نباشد. اما به شهادت اهل شعر و ادبیات و انبوهی از گفتهها و تقریظها و نوشتهها، رهبری معظم نه تنها مخاطبی جدی و پی گیر و خوانندهای حرفه ای، که در مقام کسی قرار دارند که موضوعا و تخصصا در برخی حوزههای ادبیات ورود داشته و با کارکردها، تاریخچه و ظرفیتهای ادبیات در ایران و جهان اشنا هستند. با چنین صبغه و سابقه ای، فرمایشات و بیانات معظم له در مناسبتهای مختلف درباره بایدها و نبایدهای ادبیات، خاصه ادبیات دفاع مقدس و بخصوص ادبیات روایی دفاع مقدس در رتبهای فراتر از اظهار نظرهای معمول، که در تراز راهبرد گزینی برای هنر و ادبیات انقلاب باید مورد مداقه و توجه قرار گیرد. با این وجود نحوه مواجهه طیفهای مختلفی از جمله مدیران ادبی و هنری، جامعه هنرمندان و نویسندگان و مجامع علمی و پژوهشی با این بیانات نوعا شتابزده، سطحی و غیر روش مند بوده است. در حالی که انتظار میرود این بیانات در ساختارهای مشخصی با مطالعات انضمامی و پژوهشهای مبنایی به سطح تئوریهای مدون و نظریات مجدِّد تبدیل شود، فضای هنری و ادبی کشور چنین ظرفیتی را از خود بروز نداده است. در نمونهای مشخص، با وجود کثرت تقریظهای صورت گرفته از سوی معظم له و نکاتی که به اختصار و اجمال درباره ادبیات تراز در انها بیان شده، همچنانهاضمه ادبیات روایی در کشور از مرحله معرفی و کشف مصداق در استناد به این تقریظها به مرحله کشف معیار و مولفههای بایسته ادبیات و هنر متعهد حرکت نکرده است. مشخصا مجامع علمی و مراکز پژوهشی و اهالی نظر در تفصیل، تدوین، تفسیر و تبویب انچه به اجمال در این بیانات و تقریظها امده مسئول خواهند بود.
بیانات اخیر مقام معظم رهبری از دو جهت زمانی و موقعیتی از اهمیت بسزایی برخوردار است. نخست انکه در چهلمین سالگرد شروع دفاع مقدس بیان شده است و نگاهی فرانگر، تحلیلی، اسیب شناسانه و افق اندیش را در معرض دید قرار میدهد. دیگر انکه این بیانات تنها به مخاطب خاصی اختصاص ندارد. موضوعاتی است که همگان باید بدان توجه نمایند. اما دو کلید واژه در این بیانات از اهمیت ویژهای خاصه در حوزه ادبیات دفاع مقدس برخوردار است. در یادداشتی که میاید تلاش شده تفسیر و تحلیل ادبی این کلید وا ژهها خاصه در حوزه ادبیات روایی دفاع مقدس تا حد مقدور بیان شود. فهم اهمیت این کلید واژهها در گرو معرفی تاریخچه این مفاهیم در ادبیات روایی دفاع مقدس، سعه و گستره تاثیر این مفاهیم در شرایط کنونی ادبیات روایی دفاع مقدس و اثار و نتایج انها در تامین و تثبیت اینده ادبیات روایی دفاع مقدس، بلکه ادبیات روایی معاصر و فراتر از آن، هنر و ادبیات ایرانی اسلامی است.
مقام معظم رهبری در بخشی از بیانات خود ادبیات دفاع مقدس را نه گونهای هم عرض با گونههای دیگر که ان را در طول گونههای پس از خود، سرچشمه انها و زاینده گونههای دیگر میشمارند. به تعبیری باید ادبیات دفاع مقدس را از چارچوب گونه ادبی موضوعی خارج کرد و ان را در سعه یک فراگونه مورد مطالعه قرار داد. این موضوع از جایگاهی راهبردی در ادبیات روایی معاصر برخوردار است. توضیح انکه ادبیات روایی و خاصه ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی دوره جدیدی را تجربه کرد. ورود به این دوره جدید البته مقولهای است که کمتر پژوهشگری درباره اصل ان تردید داشته یا ان را انکار نماید. گرچه درباره مولفهها، چیستی و اثار و ابعاد این تقسیم بندی اختلاف نظرهایی وجود داشته و دارد. جناب اقای محمد رضا سرشار در "ادبیات داستانی ایران پس از انقلاب اسلامی" به تفصیل برخی اوردهها و تفاوتهای ادبیات داستانی پس از انقلاب با دوره پیشین را بیان داشته است. ادبیات روایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی متاثر از انقلاب اسلامی، مبانی و ارزشهای ان شکل گرفت. این دوره با گسستی از تجربه ادبیات داستانی پیش از انقلاب اسلامی که عموما در سیطره ادبیات چپ مارکسیستی یا ادبیات لیبرال غرب گرا بود شکل گرفت. بنابر این بیش از هر چیز متاثر از تجربه ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی بود. نویسندگان این جریان نه پرورش یافته جریانهای پیش از انقلاب و نه متاثر از نظریات ادبی شناخته شده که بیش از هر چیز و اصالتا برامده از فرهنگ انقلاب اسلامی بودند. بایکوت جریان شبه روشنفکر در دهه اغازین انقلاب اسلامی عملا راه را برای ظهور و تجربه اندوزی نسل نویسندگان انقلاب اسلامی گشود. بنابر این تجربه مستقیم و بیواسطه به اقتضای عمیق بودن، بکر بودن و ارزشهای روایی نویسندگان جریان انقلابی را ناگزیر به روایت میساخت. این ناگزیری در درجه نخست از نفس تجربهای نشات میگرفت که در نوع خود در طول تاریخ ایران بینظیر بود. ارمانهایی محقق شده بودند، شخصیتهایی عمیق که تا پیش از این کمتر دیده شده بودند ظهور کردند و تحولات عمیقی در زندگی و منش انها رخ داده بود. پس از نوزده ماه از پیروزی انقلاب اسلامی و با اغاز دفاع مقدس، عملا نسل جوان نویسندگان انقلاب به موضوع دفاع مقدس پرداختند. موضوعی که در طول تاریخ انقلاب اسلامی طولانی ترین و عمیق ترین تجربه مشترک را رقم زد. و مضامین و معارفی را به نمایش گذاشت که نمونه و بدیلی در موقعیتهای دیگر به ان وسعت برایش نمیتوان معرفی کرد. بنابر این بخش عمدهای بلکه حداکثر توان ادبیات روایی پس از انقلاب اسلامی معطوف به دفاع مقدس شد. تا کنون و با گذشت بیش از چهار دهه از اغاز دفاع مقدس و بیش از سه دهه از پذیرش قطعنامه همچنان ادبیات دفاع مقدس کما و کیفا پیشاپیش گونههای دیگر ادبی قرار گرفته است. به نحوی که میتوان ان را در جنگ واقعی تهاجم فرهنگی و تقابل جریان متعهد و جریان شبه روشنفکری در حوزه ادبیات خط شکن دانست. اما ایا این گونه که در تلقی عام و تقسیمات ادبیات داستانی گونهای "موضوعی" تلقی میشود چگونه و چرا باید به عنوان فرا گونه معرفی و تفسیر و جای شناسی شود؟
یکی از موضوعاتی که بخصوص در دو دهه اخیر اذهان اهالی ادبیات روایی را به خود مشغول داشته است نسبتی است که میان ادبیات داستانی دفاع مقدس و ادبیات داستانی انقلاب اسلامی برقرار است. این تلقی در برخی نظرات وجود دارد که این دو گونهای هم عرض هستند. برخی نگرانیها درباره پرداخت موکد به ادبیات دفاع مقدس و غفلت از ادبیات انقلاب اسلامی نیز به این اسیب شناسی دامن میزند. در این نگاه این دو حداکثر گونههایی تلقی میشوند که هم عرض بوده و در برههای از ادبیات انقلاب اسلامی در مقابل یکدیگر صف ارایی میکنند. با این توضیح که ادبیات دفاع مقدس و پرداخت بیش از اندازه به ان نگاهها را از ادبیات انقلاب اسلامی یعنی ادبیاتی که به موضوع انقلاب اسلامی ۵۷ بپردازد منصرف ساخته است. بنابر این متهم اصلی در نپرداختن به ادبیات انقلاب اسلامی ادبیات دفاع مقدس است. در مقابل این نظر، ایده دیگری وجود دارد که این دو گونه را نه در عرض هم که در طول یکدیگر قلمداد میکند. بر این اساس نگاه موضوعی به این گونههای ادبی بسیار محدود کننده بلکه منشا اشتباهات راهبردی است. تردیدی در این نیست که دفاع مقدس، دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی و ایران اسلامی بوده است و این دو واقعه به لحاظ مبانی، ارزشها و ارمانها با یکدیگر همپوشانی دارند. بنابر این ادبیات دفاع مقدس نه تنها در مقابل ادبیات انقلاب اسلامی نیست بلکه در طول ان و تامین کننده و تمهید کننده مقدمات ان است. به تعبیری برای نیل به ادبیات انقلاب اسلامی وقوع دفاع مقدس و ظهور ادبیات دفاع مقدس فرصتی مغتنم و بینظیر محسوب میشود. توضیح انکه نوشتن از انقلاب اسلامی به مراتب و به دلایل متعدد از نوشتن درباره دفاع مقدس دشوار تر است. این دشواری تا حدودی به نفس این موضوعات باز میگردد. پیچیدگیهای انقلاب و افراد و سلایق و نحلههای شرکت کننده در ان و صیرورت و حیات انقلاب در طول چهار دهه اخیر نوشتن از ان را دشوار میکند. در حالی که دفاع مقدس حداقل به واسطه سطح دشمن شناسی سهل تر روایت ساده تری را اقتضا میکند.
اما سئوال این است که ایا تجربه ادبیات روایی دفاع مقدس تجربهای صرفا گونهای است که دامنه تاثیر و حرکت و صیرورت ان صرفا در چارچوب یک گونه محدود میشود؟ به نظر میرسد ادبیات دفاع مقدس بیش از ان که صرفا تجربهای در گونهای خاص از ادبیات و خاصه ادبیات روایی باشد، در ابعاد و جهات مهمترین تجربهای موثر و عمیق و سازنده در حوزه ادبیات دینی و ادبیات داستانی متاثر از انقلاب اسلامی است. به نحوی که اثار و ثمرات و نتایج و یافتههایش فراتر از گونه خاص دفاع مقدس زاینده گونههای متعدد خواهد بود. یکی از دلایلی که این ادعا را تایید و تثبیت میکند به تعریف ادبیات روایی دفاع مقدس باز میگردد. واقعیت ان است که مفهوم دفاع مقدس به هیچ وجه مقید به واقعهای زمانی و مکانی نیست. انچه ماهیت این ادبیات را رقم میزند خصوصیت قدسی و رویکرد قدسانی ان در نگاه به عالم است. انچه به عنوان اصلی ترین یافته این ادبیات باید تلقی شود ان است که بر خلاف ادبیات چپ و ادبیات لیبرال نگاهی قدسانی به عالم دارد. در تعریف ارزشها و ارمانها ایمان و باور به عالم غیب در ان موج میزند و همین است که جوهره ادبیات روایی متعهد را خواهد ساخت. به بیانی ادبیات روایی دفاع مقدس محط و محمل مکتب ادبی پس از انقلاب اسلامی است و به مقتضای تجربهای که نویسندگان در این زمینه داشته اند توانسته است در مراتبی این مکتب را ظاهر نماید.
نکته دیگری که در این باره محل توجه است صیرورت و شدنهای ادبیات روایی معاصر در تجربه مستمر ان در پرداخت به موضوعات متعدد است. واقعیت ان است که اینده ادبیات روایی در کشور و افقهای اینده ان کاملا نیازمند استفاده از تجربه ادبیات روایی دفاع مقدس است. سیر کمالی ادبیات روایی معاصر به سمت ادبیات مطلوب یا متوقع لازم است از تجربه ادبیات روایی دفاع مقدس عبور کند. عدم توجه به ریزشها و رویشها و ظرفیتها و استعدادهای فعلیت یافته ادبیات دفاع مقدس عملا تجربیات اینده ادبیات در کشور را به نقطه اغاز باز خواهد گرداند و ناکامیهای گذشته را مضاعف خواهد ساخت. به تعبیری ادبیات دفاع مقدس به مثابه سرچشمهای است که اب حیات را در رگهای ادبیات کشور به جریان در میاورد نخست بدان سبب که این گونه از تقدم زمانی نسبت به گونههای متاخر برخوردار است. دیگر انکه میزان تجربه اندوخته در این گونه بیش از هر گونه دیگری است و بالاخره اینکه ظهور و بروز ادبیات دفاع مقدس ان را در سعهای فراتر از گونهای موضوعی قرار داده است. دفاع مقدس بیش از انکه نامی برای گونهای موضوع محور باشد عنوانی برای ادبیاتی مضمون محور است که با موضوعات مختلف سازگاری دارد.
کلید واژه مهم دیگری که در بیانات مقام معظم رهبری امده است مقوله تحریف و تحذیر از دستها و انگیزههای تحریف گر است. این کلید واژه در صورت تبئین، تفصیل و تفسیر، قادر است مهمترین مجاری اسیب ادبیات روایی دفاع مقدس را اشکار سازد.
می توان مقوله تحریف را در دو شاخه شاخص و پر اهمیت ادبیات مستند نگار و ادبیات خلاقه داستانی شناسایی کرد. همانطور که ادبیات مستند نگار و واقع گو ممکن است به دام تحریف واقعیات دفاع مقدس بیفتد. ادبیات خلاقه داستانی نیز در کارکرد خاص خود میتواند به نوع دیگری از تحریف دامن زند. با این توضیح که تحریف در ادبیات داستانی پیچیده تر، تاثیر گذار تر، عمیق تر و بنیادین تر است. باید به این نکته متفطن بود که تلقی واقع گویی در خاطره نویسی و امکان صدق و کذب در گزارههای ان و صورت انشایی گزارهها در ادبیات داستانی و در نتیجه عدم اتصاف گزارهها در ان به صدق و کذب ممکن است به این نتیجه منتهی شود که اصل تحریف در خاطره جدی و محقق و در حوزه داستان غیر قابل فرض و دور از ذهن است. اما دقت در کارکردهای ادبیات داستانی حاکی از ان است که ادبیات داستانی با کارکرد خاص خود در القای هدف نمایشی اساسا خود را بینیاز از صدق و کذب میداند. لذا نمیتوان در ان از کاذب بودن سخن گفت. داستان معنا را در جان مخاطب مینشاند و ان را ایجاد میکند بدون انکه ادعای مستند گویی داشته باشد. این خصوصیت نحوه مواجهه با اثار داستانی تحریف گر را نسبت به اثار مستند نگار از پیچیدگیهای بیشتری برخوردار میکند. داستان لزوما به شخصیت خاص یا واقعه تاریخی اشاره نمیکند. بنابر این نمیتوان با انکار حضور تاریخی شخصیت داستانی یا انکار وقوع حادثه داستانی به نحو تاریخی نسبت به ان واکنش نشان داد و تاثیر ان را مرتفع ساخت. در حالی که در اثار مستند نگار کافی است مستندات مخدوش شده یا راوی از اعتبار خلع شود همین کفایت میکند تا خاطره یا روایت مستند نگار از تاثیر بیفتد. به همین سبب است که جریان شبه روشنفکر در طول چهار دهه گذشته تلاش بسیاری در شکل گیری، توسعه، تثبیت و رونق بخشی به جریانی با عنوان ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس بوده است.
در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس ابزارهای متعددی در انچه باید به واقع از ان به بحران تحریف دفاع مقدس یاد کرد بکار گرفته شده و دخیل بوده اند. اولین رکن جریان تحریف کننده پژوهشهای سکولار در مجامع علمی و دانشگاهی اند. پژوهشهای سکولار اساسا هیچ توجهی به حقیقت دفاع مقدس نداشته و عملا ارزشها مبانی دینی و ارمانهای انقلابی را در پژوهشهای ادبی دخیل نمیداند. در نتیجه چنین حساسیت زدایی که زاییده نگاه کاملا ترجمهای و وابسته است ادبیات دفاع مقدسی مورد تقدیر و ترویج واقع میشود که با این مبانی اندیشهای بیگانه است و ادبیاتی مورد تقبیح قرار میگیرد که به حقیقت دفاع مقدس و واقعیات جاری در ان ملتزم و متعهد است. عامل دیگری که در شکل گیری جریان تحریف گر در ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس تاثیر داشته است نقد ادبی غیر متعهد است. واقعیت ان است که سکوت در مقابل ادبیات تحریفگر که در طول دهههای اخیر به یک رویه تبدیل شده است به ادامه حیات ادبیات سیاه دفاع مقدس دامن زده است. بعضا سیاست تساهل و تسامح در مبانی و ایده درست فهمیده نشده جذب حداکثری عملا جریان داستان نویس و منتقد متعهد را نیز در مقابل این جریان تحریفگر دچار انفعال ساخته است. به نحوی که در همین ایام و با وجود تحذیر مقام معظم رهبری درباره تحریف و دستهای تحریفگر و میان فهرستهای منتشر شده درباره بهترین اثار داستانی و روایی دفاع مقدس مشخصا اثار تحریفگر دفاع مقدس و سکولار تبلیغ میشوند. همچنین عوامل دیگری چون جشنوارههای شبه روشنفکری و عدم تخصص مسئولان و سیاست گذاران ادبی در تقویت جریان تحریف گر در حوزه داستان نویسی موثر بوده اند.
نکتهای که باید بدان توجه داشت اینکه "تحریف" در ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس در مراتب و در جات مختلف و بر اساس مبانی فکری متفاوت صورت گرفته است. تحریف لزوما و ضرورتا ناشی از انگیزه اگاهانه نویسنده نیست. بلکه بعضا تحریف با نااگاهی درباره لوازم روایت داستانی محقق میشود. اما در مجموع اغراض و دواعی مختلفی به تحریف منجر میشوند. از جمله، ضدیت و عناد با اصل جمهوری اسلامی که خاصه در اثار برخی نویسندگان نسل پیش از انقلاب قابل شناسایی است. تحریف دفاع مقدس در اثار این گروه از مخالفت و عناد انها نسبت به اصل انقلاب اسلامی و ارزشهای ان نشات میگیرد. انگیزه دیگر ضدیت با مطلق جنگ و ترویج ایده صلح مطلق است. برخی نویسندگان جریان سیاه نویس دفاع مقدس متاثر از فضا و مبانی ادبیات ضد جنگ در جهان و در نتیجه کج فهمی و بدفهمی با شعار جذاب "مخالفت با جنگ" و "صلح طلبی" دست به تحریف دفاع مقدس زدند. نتیجه این مبنا گزینی نه مخالفت با مطلق جنگ که مخالفت و کریه انگاری نسبت به مصداق موجود تاریخی ایران اسلامی یعنی دفاع مقدس هشت ساله بوده است. انگیزه دیگری که برخی نویسندگان را به سمت تحریف دفاع مقدس متمایل ساخت، تلاش برای دست یافتن به روایتهای داستانی با مخاطب حداکثری جهانی بود. این طیف با این مبنا که پرداخت به ارزشها و حقایق دفاع مقدس برای مخاطب جهانی امری نامانوس است گمان کردند راه جهانی کردن این ادبیات کتمان یا کم رمق سازی حقیقت نورانی دفاع مقدس است. گروهی دیگر به داعی نواوری دست به هنجار شکنی زدند. این طیف به دنبال اتهام جریان شبه روشنفکر به ادبیات متعهد مبنی بر شعار نویسی و کلیشه نویسی گمان کردند رهایی از کلیشهها به معنای جدا کردن ادبیات دفاع مقدس از شخصیتهای قدسی و مضامین عالی است. این گروه به دام دو گانه ادبیات دولتی و ادبیات ازاد افتادند و گمان کردند ادبیات متعهد معادل ادبیات حکومتی و سفارشی است و مردمی نویسی به معنای پرداختن به نقاط سیاه جنگ و پرهیز از ادبیات حماسی است. لذا روح حماسه که حقیقت دفاع مقدس را ساخته است در این اثار تحریف شد.
اما همانطور که بیان شد تحریف لزوما دایر مدار قصد نویسنده نیست. چه بسا در ادبیات مستند نگار دفاع مقدس و ادبیات داستانی دفاع مقدس از سوی جریان متعهد به ارزشها و مبانی دفاع مقدس و همدل و هم سوی با ان نیز تحریفهایی صورت گرفته است. این تحریفها در هر دو شق تحریف به زیاده و نقصان قابل ارزیابی است. شاید یکی از چالش برانگیز ترین موضوعاتی که در ادبیات مستند نگار و تا حدودی قالبهای زندگی نامه و زندگی نامههای داستانی مطرح بوده است پرداختن به شخصیت واقعی و تاریخی و حدود و ثغور بیان اطلاعات از زندگی چنین شخصیتی است. از سویی با روایتهایی مواجه هستیم که به دلیل ملاحظات متعدد فرهنگی، فقهی، اخلاقی و حتی سیاسی قادر نیستند همه چیز را درباره شخصیت بیان کنند. به تعبیری ادبیات روایی متعهد حتی در صورت دانستن همه چیز درباره شخصیت- که خود محل تردید است- مجاز به بیان همه دانستهها نیست و نمیتواند حریم شخصیت تاریخی را مخدوش سازد و سر او را اشکار نماید. گرچه این موضوع را نمیتوان حقیقتا تحریف دانست اما در اینکه تمامی شخصیت بازگو نشده و بخش منتخب و مجازی از زندگی شخصیت بیان شده است اثار و لوازمی را در پی خواهد داشت. همچنان که خاصه در برخی اثار مستند نگار دفاع مقدس شاهد بزرگ نماییهای غیر ضرور و بعضا طرح غلوامیز وقایع و اشخاص هستیم. این بیش از هر چیز به دلیل تجربه اندک راوی در بکارگیری ابزارهای روایی یا بیاعتمادی به تاثیر گذاری روایتی است که در حال انجام ان است. واقعیت ان است که شهدا و جانبازان و سرداران دفاع مقدس ان گونه که بوده اند و ان گونه که زیست کرده اند جایگاه بسیار رفیعی دارند. همانگونه که تخفیف و تقلیل دفاع مقدس و شخصیتهای انها امری نابخشودنی است، غلو درباره انها نیز مقولهای ناپسند ارزیابی میشود.
انچه در پایان باید بدان اشاره شود ضرورت تئوری پردازی بر پایه فرمایشات و تقریظها و مکتوبات مقام معظم رهبری است. به واقع مقولاتی چون خصوصیت فراگونهای ادبیات دفاع مقدس و دستهای پیدا و پنهان تحریف در قالبهای مختلف ادبی از جمله مقولاتی هستند که باید مورد پژوهش جدی قرار گیرند.
پینوشت:
[۱] ادبیّات دفاع مقدّس هم یک گونهی ادبی در قبال سایر ادبیّات نیست؛ یعنی این جور نیست که ما ادبیّات حماسی داریم، عشقی داریم، اجتماعی داریم، پلیسی داریم، یکی هم حالا مثلاً دفاع مقدّس؛ نه، دفاع مقدّس یک سرچشمه است، انواع و اقسام ادبیّات را میشود از آن انتزاع کرد و استفاده کرد و از آن میجوشد. مثل یک چشمهی جوشنده است که انواع و اقسام ادبیّات را میشود خلق کرد در آن؛ میشود متنهای عالی تاریخی، اجتماعی، سیاسی، عشقی، خانوادگی را از روی ادبیّات دفاع مقدّس و آنچه برای دفاع مقدّس تولید میشود ایجاد کرد. https://farsi.khamenei.ir
[۲] دست تحریف با انگیزه به دنبال شبههافکنی است.... تحریف در کمین است، دستهای تحریفگر در کمینند. همان{jcomments on}