واژه گفتمان از واژه فرانسوی "Discourse" و لاتین "Discursus" بهمعنی گفتگو، محاوره، گفتار و از واژه "Discurrer" یا "Discursum" بهمعنای طفره رفتن، از سر باز کردن، تعلل ورزیدن و ... گرفته شده است. فرهنگ انگلیسی آکسفورد، ذیل این واژه معانی متعددی ذکر کرده است که برخی از آنها به این قرارند:
1- معنای گفتمان در وجه اسمی: مسیر رو به رشد، جریان روند یا توالی زمان، حوادث، اعمال و ...
2- معنای گفتمان در وجه فعلی: دویدن، رفتن، حرکت کردن، پیمودن، طی کردن، گذشتن و از سرگذراندن.
اصطلاح گفتمان، رویکردی ساختاری به متن است که امکان اتصال متن به جنبههای جامعهشناختی را فراهم میکند.این واژه که در سیر تکاملی خود به پیکرهای منسجم و معقول از گفتار و نوشتار نیز اطلاق شده، در زبان فارسی از ترکیب مصدر مرخم گفتن "گفت" و پسوند "مان" ساخته شده که درواقع با اضافه شدن پسوند "مان" به گفت، از یک سو "گفتن" از معنای عام و معمولی خود خارج و آماده پذیرش معنای خاص میشود و از سوی دیگر این ترکیب، خود به اسم ذات تبدیل میشود و با تبدیل شدن به اسم ذات به چیزی اطلاق میشود که تحقّق خارجی دارد.لازم به ذکر است که این اصطلاح، در فارسی در معادلهای دیگری نیز همچون مقال، سخن و گفتار بهکار رفته است.
به لحاظ پیشینه، باید گفت که دهه 1950 عصر ظهور اصطلاح گفتمان در گستره علوم مختلف اجتماعی و انسانی بود. این مفهوم در کمتر از دو دهه حضوری مداوم و عمیق در اکثر رشتههای علوم اجتماعی و ارتباطی یافت. تحلیلهای جامعهشناختی از این مفهوم که ظاهراً برای اولینبار در مقاله "تحلیل گفتمان" نوشته "زلیک هریس" (1952) زبانشناس معروف فرانسوی به کار رفته بود، در دهههای 1970 و 1980 وارد عرصههای زبانشناسی، نقد ادبی، روانکاوی، فلسفه، نظریه سیاسی، نظریه اجتماعی و نظریه فرهنگی شد.[5] البته قابل ذکر است که گفتمان در معنای فنی، علمی و زبانشناسانه خود، اولینبار در اواسط دهه 1960 توسط اندیشمند معروف فرانسوی "امیل بنونیست" بهکار گرفته شد و رواج یافت. از جمله افراد دیگری که در عرصه تعریف و تبیین این اصطلاح وجود دارند میتوان به این موارد اشاره کرد: مایکل مان (1989) که با نگاهی جامعهشناختی به تعریف گفتمان پرداخته است، دایان مک دانل دانشمند علوم اجتماعی و زبانشناس معروف، میشل فوکو (1972)، مایکل استابز (1983)، ولنتین ولوشینف زبانشناس معروف روسی، ارنستو لاکلاو و شانتال موفی از متفکران پساساختارگرای ساکن در انگلستان و تئون ای. وندایک (1943).
چیستی مفهوم گفتمان
برای گفتمان معانی گوناگونی وجود دارد که با توجه به کاربرد آن در حوزههای مختلف علمی، میتوان نقش و کاربرد خاصی برای آن در نظر گرفت. این مفهوم که در تئوریهای معاصر به یکی از پیچیدهترین و بحث برانگیزترین مسائل تبدیل شده و به گفته تئون وندایک مفهوم آن مانند مفاهیمی چون زبان، ارتباط، تعامل، جامعه و فرهنگ، اساساً مبهم است، در علوم مختلف بهگونهای طراحی شده که گویی بدون وجود آن امکان درک و راهیابی به عمق مسائل علمی امکانپذیر نیست و گفتمان حاکم بر هر بحث علمی، خود تعیینکننده بخشی از هویت آن است و بدون آن نمیتوان واقعیت مسائل را بهگونهای که باید باشند، درک نمود.
البته علیرغم همه اختلاف نظرهای موجود در تعریف گفتمان، میتوان گفت که مفهوم آن از یک طرف به محصول مادی متجلی در متن و از طرف دیگر در فرایند ارتباط مرتبط میباشد. بهعبارت دیگر، اگر متن یک محصول مادی و دیداری است، گفتمان یک فرایند ارتباطی و شنیداری محسوب میشود و اصولا مفهوم گفتمان بهشکل جدی با زبان و ساختارهای زبانی و فرازبانی عجین است.
"ارنستو لاکلاو" و "شانتال موفی" در کتاب "هژمونی و راهبرد سوسیالیستی" (1985)، گفتمان را مجموعهای معنیدار از علائم و نشانههای زبانشناختی و فرازبانشناختی تعریف میکنند. در نزد آنان گفتمان صرفاً ترکیبی از گفتار و نوشتار نبوده بلکه ایندو خود اجزای درونی کلیت گفتمان فرض میشوند و گفتمان هم دربرگیرنده بعد مادی و هم مزین به بعد نظری است. گفتمان در معنای فنّی و علمی و زبانشناسانه به جنبههایی از زبان میپردازد که تنها میتوان آنها را با ارجاع به متکلم، وضعیت یا موقعیت مکانی و زمانی وی یا با ارجاع به متغیرهای دیگری بیان نمود؛ که در مشخص کردن بسترهای بافت موضعی پارهگفتار بهکار میروند. بنابراین گفتمان، مدعی حوزه معین، مستقل و کاملاً تعریف شدهای از مطالعه است؛ که شامل ضمایر شخصی (من و تو)، اشارات (ضمایر اشاره و اسمهای اشاره)، شاخصهای مکانی (اینجا و آنجا) و شاخصهای زمانی (اکنون، دیروز، امروز و ...) است که در صورت فقدان آنها، پارهگفتار مورد نظر فاقد معنا خواهد بود. به بیان دیگر، میتوان گفت بستر زمانی، مکانی، موارد استفاده و سوژههای استفادهکننده هر مطلب یا گزاره و قضیه تعیینکننده شکل، نوع و محتوای هر گفتمان بهشمار میروند.گفتمانکاوان برآنند که باید مؤلفههای اساسی دیگری را نظیر اینکه چه کسی، چگونه، چرا و چه وقت به کاربرد زبان روی میآورد، به مفهوم گفتمان اضافه کرد که بر همین اساس، در بررسی مفهوم گفتمان، ما با سه بعد اصلی روبرو خواهیم بود:
الف) کاربرد زبان؛باید در نظر داشت که کاربرد زبان تنها محدود به زبان گفتاری نبوده بلکه میتوان آن را به ارتباطات، کنش متقابل و زبان نوشتاری و چاپی هم تعمیم داد؛ این کاربرد زبان زمانی واقع میشود که مثلاً ما روزنامه یا کتاب یا انواع دیگر متون را میخوانیم. "وندایک" در اینباره میگوید: «با آنکه بسیاری از گفتمانکاوان بهطور خاص به زبان محاوره یا گفتگو توجه میکنند، وارد کردن متون نوشتاری در مفهوم گفتمان نیز مفید فایده است.»
ب) برقراری ارتباط میان باورها (شناخت)؛ مردم زبان را برای برقرار کردن ارتباط میان اندیشهها و باورها یا بیان احساسات بهکار میگیرند.
ج) تعامل در موفقیتهای اجتماعی؛ یکی از ابعاد گفتمان، بعد تعاملی گفتمان است که لازم به بهرهبرداری از آن برای برقراری تعامل یا کنش متقابل با یکدیگر میباشد.
باید دانست گفتمانکاوان در مطالعه، توصیفی یکپارچه از این سه بعد اصلی گفتمان ارائه میکنند و در واقع مشخص میکنند که چگونه کاربرد زبان بر باورها و تعامل تأثیر میگذارد یا برعکس چگونه تعامل بر نحوه سخن گفتن مردم تأثیر میگذارد؛ یا چگونه باورها، کاربرد زبان و تعامل را کنترل میکند. البته از مطالعات گفتمانی میتوان این انتظار را نیز داشت که علاوهبر بهدست دادن توصیفهای نظاممند، نظریههایی برای توضیح مناسبات میان کاربرد زبان، باورها و تعامل ارائه کنند.
رابطه گفتمان و اجتماع
گفتمان که حاصل مطالعه زبان بهعنوان یک پدیده اجتماعی یا رویکرد جامعهشناختی به مقوله زبان است و دلالت بر آن دارد که متن امری اجتماعی است که در خلال روابط اجتماعی و نه بیرون و مستقل از آن تکوین پیدا میکند،در تولید و تغییر و بازتولید ابژههای زندگی اجتماعی سهیم است. این معنا خود مستلزم آن است که گفتمان در یک رابطه فعال معنیبخش و هویتساز با واقعیت و نیز بهمثابه کنشهایی که بهطور منظم موضوعهایی را که درباره آنان صحبت میشود، شکل میدهند، نگریسته شود. با این بیان، یک گفتمان چیزی است که چیز دیگر را تولید میکند و نه چیزی که در خود، از خود و برای خود وجود یافته و میتواند بهگونهای منفک و بریده از همه چیز مورد تحلیل قرار گیرد. این، رویکرد تأسیسی به گفتمان است که میتوان آن را دیدگاه "میشل فوکو" دانست.
بر این اساس، برای ایجاد ساختار در جامعه و متقابلاً برای شکستن آن، میتوان از گفتمان استفاده کرد. برای مثال "تروریسم" یک گفتمان سیاسی است؛ که آمریکاییها بر اساس آن، در پی ایجاد یک ساخت جدید در نظام روابط بینالملل هستند. باید دانست در مورد موفقیت گفتمان در ساخت یا تغییر ساخت اجتماعی سه نکته مطرح است:
1. نقش تحریری گفتمان در ایجاد حرکت و تغییر؛ که بستگی به میزان اثر تبلیغات و شیوههای گفتمان دارد.
2. نقش اقناعی گفتمان؛ که به انسجام منطقی و ایدئولوژیک آن موکول میشود.
3. نقس احساسی گفتمان؛ که از طریق برانگیختن احساسات، برای پذیرش ساختارهای جدید و بدیع زمینهسازی میکند.
چگونگی شناسایی گفتمان
گفتمانها که دارای سرشت، ماهیت و ساختار اجتماعی هستند و به قول "مکدانل" در جریانی اجتماعی شکل میگیرند، درواقع بستر و جریانی هستند که دارای زمینههای اجتماعی میباشند. در سایه شناخت عناصر بیرونی و بستر و شرایط تاریخی خود قابل شناسایی هستند. "فرکلاف" معتقد است گفتمان مستقلاً و از طریق تحلیل ساختارهای یک متن قابل تحقیق نیست. گفتمان در منظومه تعاملات گفتمانی و در رابطه با شرایط اجتماعی و سیاسی قابل فهم و تحلیل است. باید دانست در هر دوره، عصر، جامعه و برای هر مقطع اجتماعی و سیاسی یک گفتمان خاصی وجود دارد که منعکسکننده ویژگیهای ساختاری و اندیشهای حاکم بر فرد و جامعه میباشد و اساساً معنای پدیدههای اجتماعی و سیاسی در چارچوب گفتمانها ساخته میشود. میشل فوکو معتقد است که هر دورانی گفتمان خاص خود را دارد و هر حادثهای در درون گفتمان خودش قابل تحلیل است.
عوامل کنترلکننده گفتمان
همانطور که سخن گفتن را عوامل و شرایط محیطی محدود میسازند و در نتیجه این محدودیتها، انسان نمیتواند هر کلامی را به زبان آورد، تولید گفتمان نیز در هر جامعه با محدودیتهایی روبروست و عوامل خاصی آن را کنترل میکنند؛ که نهتنها گفتمان را در نهایت، شکل میدهند؛ بلکه موجب تشدید حرکت آن و یا مانع از نفوذ و رسوخ آن در اعماق جامعه مورد خطاب میشوند.
"فوکو" انواع ممنوعیت را در این سه شکل میداند:
1- وجود مخالفت گسترده؛
2- آداب و رسوم و شرایطی که در اطراف وجود دارند؛
3- وجود حق انحصاری یا استثنایی برای صحبت کردن در موضوع خاص.
به نظر او انواع ممنوعیتها با یکدیگر رابطه داشته و هر یک دیگری را تقویت کرده و کامل میکنند. از دیدگاه فوکو، جوامع مدرن امروزی، به سختی در سیاست و جنسیت پیچیده شدهاند. از این جهت ممنوعیتهایی که سخن و طبیعتاً گفتمان را احاطه کرده است، برخاسته از میل و قدرت است.
سایر معانی گفتمان
گفتمان غیر از آنچه بهعنوان معنای علمی و زبانشناسانه آن بیان شد، معانی دیگری نیز دارد که به تعبیری باید آنها را معنای غیر فنی از گفتمان دانست. گفتمان در گستره مفهومی خود، بهویژه در بیان غیر فنی، صرفاً با مفهوم صحبت، مکالمه یا گفتگو است که گاه بهصورت تلویحی بیانگر نوعی هدف آموزشی و تعلیمی نیز هست. از اینرو خطابه، موعظه، سمینار، سخنرانی و رساله را میتوان نوعی گفتمان بهمعنای عام کلمه دانست.
"وندایک" در توضیح معنای متعارف گفتمان، آنگونه که در زبان روزمره و فرهنگهای لغات بهکار میرود، گفتمان را شکلی از کاربرد زبان مثلاً در یک سخنرانی و یا حتی بهطور کلیتر زبان گفتاری یا شیوه سخنگفتن میداند.
یکی دیگر از اشکال کاربرد اصطلاح گفتمان را که پیوسته رواج بیشتری مییابد، اما هنوز غیررسمی است، میتوان در رسانهها یا برخی از علوم اجتماعی و مثلاً هنگامی که از "گفتمان نولیبرالیسم" سخن میرود، مشاهده کرد. در این مورد گفتمان صرفاً به زبانی که سیاستمداران یا متفکران نولیبرال بهکار میبرند، اشاره نمیکند؛ بلکه به اندیشهها و فلسفههایی که آنان مبلغ آن هستند نیز نظر دارد و در واقع مطالعه گفتمان نولیبرال، ممکن است هیچ توجهی به کاربرد زبان نداشته باشد؛ بنابراین معنا، بهطور خلاصه گفتمان، همان اندیشهها و فلسفههایی است که فرد یا افرادی مانند سیاستمداران یک کشور، دارا هستند.
باید در نظر داشت مفهوم گفتمان، امروزه بهعنوان یکی از مفاهیم کلیدی و پرکاربرد در تفکر فلسفی، سیاسی، اجتماعی مغربزمین درآمده و با مفاهیمی چون سلطه، قدرت، مهاجرت، نژادپرستی، تبعیض نژادی، نابرابری قومی و ... عجین شده است. بههمین جهت اکنون معنای آن با آنچه صرفاً در زبانشناسی مد نظر بوده، تغییر کرده است. هرچند این تغییر در راستای مسیر اولیه آن قرار دارد.{jcomments on}