سالیانی است از سرشار منتقد و پرشور صدایی شنیده نمیشود/ سرشارهای زمانه ما کجایند؟
احمد شاکری در نامهای به محمدرضا سرشار نوشت: اکنون سالیانی است که آقای سرشار از چهرهای منتقد، پرشور و به روز که نویسندگان شبه روشنفکر و خودیهای به دام افتاده در برابرش محتاط بودند چندان صدایی شنیده نمیشود.
دیروز دوست فرهیختهام، آقای احمد شاکری - که خود از نویسندگان و منتقدان و از اهالی نظر دقیق، نکته سنج و متعهد عرصه ادبیات داستانی معاصر کشورند - در پیامکی تلفنی خواستنه بودند که به ایمیلم سری بزنم.
امروز صبح که فرصتی شد و سر زدم با نامهای رو به رو شدم که اشکهایم را جاری ساخت. دیدم حیف است این دغدغههای مقدس، دورنگرانه و درست، در محدوده تنگ حافظه یک رایانه شخصی و ذهن شخصی فراموشکار چون من محصور بماند.
این نامه خود مقالهای بسیار قابل تامل است؛ که به عنوان یک سند راهبردی باید در حافظه تاریخی ادبیات معاصر ما ثبت شود. باشد که ذهنهای کرخت شدهای همچون ذهن مرا بیدار کند و به جنبش آورد.
متن ذیل، همان نامه است.
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای سرشار
سلام علیکم
ایام سرور مومنان و ماه ربیع الاول بر شما مبارک باد.
از جمله توفیقات بنده آن بوده که در طی چند سال همجواری شما را درک کردهام. چه در سالیانی که به مجله ادبیات داستانی اختصاص یافت و چه دو سال ابتدایی ورود بنده به پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی این همجواری همواره آثار و برکاتی فراوان برایم داشته است. از جمله این آثار و برکات که چند سالی است از آن محرومیم استفاده از تجربه شما در تحلیل جریان ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و گفتگو درباره کاستیها و ناراستیها و بایستههای آن است.
*جایگاه شما در ادبیات داستانی پس انقلاب تعیینکننده است
پیش از این و در چند گفتگوی مختصر که مجال تبادل نظر تفصیلی درباره برخی مسائل نظری حاصل نشد نظر حضرتعالی را جویا شده و بهره بردم. اکنون که برخی مشغلهها و ضیق وقت، فرصت ملاقات حضوری را از بنده سلب کرده است، شایسته دانستم مهمترین دغدغههای موجود در عرصه ادبیات داستانی را خدمتتان مطرح کرده و نظرتان را در این باب جویا شوم. آنچه بنده را در طرح این مسائل راسختر کرده نقشی است که سابقونی چون شما در حل این مسائل داشته و ان شاء الله خواهید داشت.
جایگاه شخص شما رغم أنف روشنفکران و بد دلان، در ادبیات داستانی پس از انقلاب ممتاز و تعیین کننده بوده است. آنچه این جایگاه را از مرتبه یک شخص فراتر میبرد پیوست فکری شما با انقلاب اسلامی، آرمانهای آن و ایستادگی بر آنها است. تجربه سالیان و إشراف شما بر آثار داستانی بخصوص نسل قبل از انقلاب، کار در حوزه نظری، آموزش داستان نویسی به نیروهای متعهد، شفافیت و صراحت بیان، خلق آثار داستانی متعهد و نقدهای دقیق و روشنگر، بخشی از تمام آن چیزی است که این هویت را به بار آورده است. هویتی که تنها از آنِ آقای سرشار نیست، بلکه از آنِ ادبیات داستانی پس از انقلاب و بلکه هنر انقلابی است.
شاید به همین دلیل است که با وجود سیل مخالفتها و بد گوییها و تهمتها، در طول چندین سال مورد اعتماد و بلکه اتکاء بسیاری از نیروهای متدین و انقلابی در حوزه ادبیات داستانی انقلاب بودهاید.
حضور شما در عرصه ادبیات داستانی قوت قلبی برای نیروهای انقلابی بوده است که خود را در این میان نبازند و مقهور ایسمها و دیده نشدنها و انگها نشوند. نقدهای شما برآثار متعدد شبه روشنفکری همواره مرزهایی را برای ادبیات داستانی متعهد ترسیم کرده است تا با باطل ادبیات ارتجاعی قبل نیامیزند. این نقدها در طول سالیانی تابوی بسیاری از آثار و نویسندگان نسل اول و دوم نویسندگان شبه روشنفکر را شکست و راه را برای بالیدن، چهره شدن و زایش نویسندگان انقلاب اسلامی باز کرد. حال که اینگونه شده است، آقای سرشار به خود اختصاص ندارد بلکه به واقع به ادبیات و هنر انقلابی وابسته است. چه بخواهیم و چه نخواهیم ادبیات در کشور ما وابسته به چهرهها است چهرههایی که میآیند، اثر میگذارند و میروند و بعضا با رفتن خود بخشی از هویت جمعی را نیز با خود میبرند.
البته نباید نادیده گرفت که با تحول دورانهای ادبی، اقتضائات جدیدی پدید میآید و زمینهها تغییر میکند. آقای سرشار و افرادی همانند ایشان پرورده دورانی پر تلاطم بودهاند. دورانی که اسلام اجتماعی، اسلام سیاسی، اسلام عدالت را در قیام 57 دیدهاند و درک کردهاند. جنگ را لمس کردهاند و هویت آنها در این عرصههای پرخطر پرداخت شده و صیقل خورده است. از این رو شما هم به نوعی محصول پرورش فکری انقلاب اسلامی و حضرت امام و تفکر انقلابی محسوب میشوید و هم این خاستگاه را در نظر و عمل بازتاب دادهاید.
بنابر وعده الهی همه انسانها مرگ را میچشند. حضرت امام راحل که پیر طریق و حجت حق بر نسل امروزه بود به دیار باقی شتافت و هیچ کدام از ما از این قاعده مستثنی نیستیم. گرچه رفتن ارکان فکری انقلاب ضایعهای جبران ناپذیر است اما ضایعه اصلی و اساسی خدشه و خللی است که به راه آنها وارد میشود و طریقی است که نیمه تمام میماند.
*بعد از شما ادبیات داستانی متعهد چه چیزی را از دست میدهد؟
آنچه باید درباره اقای سرشار نگران بود اینکه بعد از ایشان، ادبیات داستانی متعهد چه چیزی را از دست خواهد داد؟ چه ثمره علمی و عملیای است که با رفتن ایشان خواهد رفت؟ میدانم شاید با بزرگواری خود طالب بقای خود نباشید اما ایده و فکر مقدسی که انقلاب اسلامی آن را با رنج فراوان بارور کرده و زحماتی که در طول چند دهه کشیدهاید، نه میراث شما که میراث یک نسل و یک عصر است. و ما همگی موظفیم خود فدای این راه مقدس شویم.
خاطرم هست در میانه دهه هشتاد بسیاری از مشغولیات خود را ترک کرده و از مناصب متعددی استعفا دادید. آن زمان این پشت پا زدن به اموری که برای بسیاری طعمه بود به این غرض صورت گرفت که به کارهای مانده و اساسی مبادرت ورزید. به یاد دارم که مد نظر داشتید ادامه رمان زندگی پیامبر اکرم را که مورد تمجید مقام معظم رهبری قرار گرفت بنویسید. چند سال بعد با بازنشسته شدن شما از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی این امید تقویت شد تا با فراغت بیشتری به کارهای اساسی بپردازید. کارهایی که میتوانست فراتر از موضع دفاعی ادبیات داستانی انقلاب اسلامی در طول دو یا سه دهه، اوج بلندی به ادبیات داستانی پس از انقلاب اسلامی بدهد. این کارها که شما را به پشت پا زدن به برخی موقعیتها واداشت چه بود؟ تاکنون فرصت مستقلی بدست نیامده تا در این باره نظرتان را جویا شوم. با این وجود گمان میکنم بتوان تحلیل کرد اقای سرشار با بالغ بر صد کتاب تالیفی و ترجمهای و تیراژ میلیونی آثار هنوز چه افق یا افقهای نارفتهای را میجسته است. چه کاری است که صد کتاب نتوانسته آن را به انجام برساند و چه هدفی است که آقای سرشار با تجربه سی ساله و با تمام همت در صدد تحقق ان است؟
گرچه حوزه ادبیات داستانی و شاخههای متعدد آن، مقولهای نیست که بتوان برای آن هدفی نهایی فرض کرد. آفرینش داستان تا جایی که خیال و کشف بال و پر بگیرد قابل ارتقا است و نظر و نقد نیز تا افقی که عقل بتواند در آن عرصه جولان دهد قابل تکامل است. بنابر این غایتی که آقای سرشار بدنبال ان است، قطعا غایت چهره باتجربهٔ ادبیات داستانی است اما غایت نهایی ادبیات داستانی انقلاب اسلامی نیست. چرا که اعصار و افراد دیگری نیاز است که این راه را ادامه دهند و بر خشتهای پیشین بنای تمدن اسلامی را بنا نهند.
* سالیانی است از سرشار منتقد و پرشور چندان صدایی شنیده نمیشود
یکی از سازندهترین و البته پر حاشیهترین حوزههای فعالیت شما «نقد ادبی» است. شاید بتوان اوج شکوفایی این نقد را در دوره حضور شما در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی دانست. در حقیقت حضور شما و جناب شهریار زرشناس، مکمل ابعاد یک جریان نقد بود که نقد فلسفی خود را از منظر فلسفه اسلامی به مکاتب ادبی غرب عرضه میکند و با نگاه دقیق روایی و ساختاری، اجزاء و عناصر آثار داستانی شکل گرفته در پرتو اندیشه غربی را به نقد مینشیند. از این منظر شاید بتوان گفت تاثیر و تاثر بین الطرفینی میان شما و آقای زرشناس وجود داشته است که مکمل یکدیگر بوده است. آثار داخلی و خارجی متعددی در جلسات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نقد شد.
خصوصیت این جلسات آن بود که حضور نگاههای دیگر به بحثها رونق میداد و مجموعه نقدها در فرصتی در شبکه چهار عرضه شده و بعدها به صورت کتاب در امد. البته این جریان مبارک ادامه نیافت. به خاطر دارم از هجمههای یاران استحاله شده نویسنده مینالیدید و از اینکه سالها در معرض بدبینیها و بدگوییهای دوستانی که آثارشان را نقد کرده بودید رنجور بودید. و باز به خاطر دارم این بیصبری آنان که نقدشان کرده بودید به گفتهتان برخی دوستان را به دشمن و برخی حسن نظرها را به کینه بدل کرده بود و بارها به صراحت یا اشاره گفته بودید که دیگر نمیخواهید با نقدها دوستان باقی مانده را نیز از گرد خود دور کنید. شاید به همین سبب بود که ترجیح میدادید آثار چهرههای بارز نسل اول نویسندگی یا چهرههای معارض شبه روشنفکری را نقد کنید و از نقد جریانهای منتسب به انقلاب پرهیز کنید. گرچه نقد کسانی چون هدایت، چوبک و گلشیری نیز خالی از خطر نمینمود، با این وجود، نقد آنها نقد اندیشه شبه روشنفکری و مبانی آن محسوب میشد و این خود از اهمیت بسزایی برخوردار بود.
اکنون سالیانی است که آقای سرشار از چهرهای منتقد، پرشور و به روز که نویسندگان شبه روشنفکر و خودیهای به دام افتاده در برابرش محتاط بودند چندان صدایی شنیده نمیشود. بدیهی است امثال براهنی، ساعدی، هدایت، گلشیری و حتی جلال که بر آثارش نقد جدی دارید و داشتید در جریان ادبی کشور گم نشده و تمام نشدهاند. شاید گمان داشته باشید شما کارتان را در مقطعی انجام دادهاید و خودتان را برای انقلاب و نظام فدا کرده و در معرض ناملایمات قرار دادهاید و سهمتان را ادا کردهاید. اکنون نوبت دیگران است که به وظیفهشان عمل کنند. اگر همچنان به نقد جدی آثار داستانی دوست و دشمن بپردازید با کم طاقتی دوستان و دشمنی دشمنان تنها خواهید شد اما به واقع اینگونه نیست.
*جای خالی مواجهه همهجانبه با نقد متعهد خالی است
واقعیت این است که منتقدی چون شما به هر میزان که با نقدهایش آینهها را زنگار بزداید و حتی تنها شود، تفکر و آرمانش بیش از پیش شکوفا شده و نمایان میشود. گرچه نقدهای پراکنده و موردیای از شما در برخی جلسات دیده میشود اما آن مواجهه همه جانبه که جای خالی نقد متعهد را در دهه 60 و 70 از سوی شما ترمیم میکرد دیگر دیده نمیشود.
میدانید و مطلعم که تلاش زیادی برای پرورش منتقد متعهد کردهاید. دوره دو ساله تربیت منتقد در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و جلسات مستمر شما در حوزه هنری که چند سالی است پا گرفته همین هدف را دنبال میکرده است. اما به واقع این دو هیچ یک به ثمره درخوری دست نیافتند. دقیقا مطلعم که از شصت شرکت کننده در دوره نقد ادبی در طی دوسال که زحمات زیادی برای آن کشیده شد، دو الی چهار منتقد بیرون امدند که مع الاسف دو نفرشان به جریان شبه روشنفکری ملحق شده و حرفهای آنها را تکرار میکنند.
*سرشار یا سرشارهای زمانه ما کجایند؟
در جلسات سه شنبه حضرتعالی نیز آنطور که کمابیش مطلع بوده و نقد برخی از دوستان را میخوانم، این نقدها با آنچه شما خود در نقد بیان میکنید فاصله بسیاری دارد و نتوانسته است ظهور و بروزی داشته باشد. در بهترین حالت دوستان جلسه قادر خواهند بود شیوه سنتی نقد را بر آثار داستانی تطبیق دهند. اما قدرت مقابله با جریانهای زنده و رویکردهای پیچیده نقد دوره کنونی را ندارند. این درحالی است که در دوره کنونی بیش از دهه شصت و بیش از تمام سالهایی که بر ادبیات داستانی کشور رفته است به منتقد متعهد نیازمندیم. اکنون که محافل دانشگاهی نبض نقد و پژوهش را در دست دارند و مخزن ذهنی دانشجویان انباشته از موهومات غربی است چه کسی یا چه کسانی باید به داد ادبیات داستانی برسند؟ میزان حق و باطل در ادبیات داستانی کیست؟ چه کس یا کسانی باید در مقابل ادبیات مهاجم غرب و ادبیات دین ستیز سکولار قد علم کنند؟ سرشار یا سرشارهای زمانه ما کجایند؟
شما را به عنوان نویسنده پیشرو و انقلابی با آثار خوبتان که اکنون نیز تجدید چاپ میشود میشناسند. شاید ثمره تمامی تجربیات و تاملات نظری شما در حوزه داستان «آنک آن یتیم نظر کرده» باشد. کاری که برای نثرش به گفته خودتان به اندازه یک رمان وقت گذاشتهاید. اما با گذشت 9 سال از آخرین وعدهای که از سوی شما گفته شد و بنده را امیدوار ساخت همچنان جلدهای دیگر این رمان منتشر نشده یا شاید اساسا نوشته نشده باشد. حتی بالاتر از این، ما امید داشتیم تمامی آنچه ایجابا میتوان درباره ادبیات و بخصوص رمان انقلاب گفت را در اثری -نه تاریخی که معاصر- از سوی شما ببینیم و بدان ببالیم. اما نمیدانم شاید برخی گرفتاریها و کارهایی که همان سالهای دهه هشتاد از آن گریخته بودید بار دیگر مانعتان شده است تا این کار اساسی را به انجام برسانید.
در حوزه تربیت نویسنده بدون تردید جزو موفقترین افراد در تربیت نیرو بودهاید. بخصوص در دورهای که کسانی چون خانم تجار و اصلانپور، آقایان، مومنی و بایرامی و دیگران از آن برامدند. با وقفهای چندین ساله چند سالی است که با گروهی از جوانان جلسات داستان نویسی و داستان خوانی دارید. اما تا جایی که کارهای برخی دوستان را خواندهام به دلایلی که بر من معلوم نیست، آثار درخور و ممتازی از این دوستان منتشر نشده است. کارها عموما متعهد و بعضا خوبند اما عالی و ممتاز نیستند. عالیتر از آثار کسانی که در نزد اساتید دیگر تلمذ کردهاند نیستند. در حالی که انتظار میرود با حضور شما و تربیت شما به سطح ممتاز برسند. این همه البته به نظر حقیر به واسطه اشکالی است که در قابل است.
*مدیریت چند گروه در تلگرام برای شما هیچ اعتباری نمیآورد
در این ایام برای اولین بار وارد فضای شبکههای اجتماعی چون «تلگرام» شدم که حضرتعالی مدیریت حداقل دو گروه را در آن بر عهده دارید. برخی از افرادی که در این گروهها فعالاند به نظر میرسد از دانش اموختههای جلسات سه شنبه باشند. آنگونه که از منظر ناظر بیرونیای چون بنده دیده میشود شما بسیار بیش از محصولی که عاید میشود بدین حلقه وابسته و برای آن وقت میگذارید. برخی چهرههایی که در این شبکهها و در دو گروهی که شما مدیریت آن را بر عهده دارید فعالند گرچه مومن و متدین و انقلابیاند اما از آنجا که بعضیشان را دقیقا میشناسم هیچگاه در داستان نویسی یا حتی نقد حرفی برای گفتن نداشتهاند. شاید مشغولیت و فعالیتشان در این گروهها بیشتر از آن سبب باشد که خودی نشان دهند.
این حیف شماست. حیف ادبیات انقلاب است. آقای سرشار نماد ادبیات داستانی انقلابی بوده و هست. کار اساسی کسی چون شما به گمانم این نباشد که ساعاتی از وقت بسیار عزیزتان صرف مجادله و راهنمایی افراد در رسانه حقیری چون شبکه تلگرام باشد. موقعیت حضرتعالی وشان حضرتعالی آن است که مدرسان داستان نویسی از محضرتان استفاده کنند. حتی یقین دارم کار با چنین اشخاصی را شاگردان شما نیز میتوانند انجام دهند. قطعا مدیریت چند گروه در تلگرام برای شما هیچ اعتباری نمیاورد و برای شما ارزشی ندارد. با این وجود و با تمام نگرانی بارها از خود پرسیدهام ایا این همان کار اساسی بر زمین مانده در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی است؟!
در حوزه تولید مباحث نظری معتقدم منابعی که توسط شما تالیف شده نزدیکترین موقعیت را به اندیشه ادبی انقلاب اسلامی دارد. حتی در تحقیقاتم تلاش و اصرار وافر داشتهام که نظریات شما را در کنار نظریات نظریه پردازان غربی مطرح کرده و آنها را نقد نموده یا شرح دهم. این جزو خصوصیات برجسته شما است که هیچ سخنی را بدون دلیل نمیپذیرید. الفبای قصه نویسی و کتابهایی درباره نقد و مجموعهای که کانون از شما در حال چاپ است ارزشمند و در نوع خود کم بدیلاند. اما همانطور که پیش از این عرض کردهام اینها مقدماتی است که باید به کار دانشجویان عرصه ادبیات داستانی بیاید.
* کار اساسی کسانی چون اقای سرشار در این عرصه چیست؟
خود حضرتعالی تصدیق کردهاید که بسیاری از تحقیقات شما و تجربیات شما هنوز به قلم نیامده است. اینها چه زمانی نوشته خواهد شد؟ کتابهای کنونی شما نمیتواند ذهن و اندیشه کسانی که دورههای داستان نویسی را گذراندهاند اغناء کند. بالاتر اینکه نمیتواند پاسخ پرسشهایی را در حوزه فلسفه ادبیات و نظریه ادبی بدهد. این درحالی است که تجربه شما و قلم روان شما قادر است به این حوزههای حیاتی وارد شود. کتاب «ادبیات داستانی ایران پس از انقلاب» کتابی بینظیر است. اما حقیقتا کافی نیست. فصل اول کتابتان درباره تفاوتهای ادبیات داستانی پیش و پس از انقلاب خود میتواند به چندین کتاب ارزشمند ارتقا یابد. وقتی با نگرانی اینها را مرور میکنم و میبینم شاید امیدی به انتشار کتابهایی از این دست نباشد، از خود میپرسم کار اساسی کسانی چون اقای سرشار در این عرصه چیست؟
*پس از شما چه کسی میتواند رویای نظریهپردازی ادبیات داستانی انقلاب را احیا کند؟
حضورا از شما تقاضاکردم جلسات خارج داستان را برقرار کنید که مدرسان داستان بحث آزادی را آنگونه که روال کرسیهای آزاد اندیشی است تحت نظارت علمی شما آغاز کنند. خودتان محور شوید. اما متواضعانه از کنار ان گذشتید. نمیدانم پس از شما چه زمانی و چه کسی خواهد توانست رویای نظریهپردازی در حوزه ادبیات داستانی انقلاب را احیا کند؟ چه کسی خواهد توانست مبانی نظری نقد ادبی انقلاب اسلامی را بنویسد؟ چه کسی خواهد توانست تاریخ تحلیلی ادبیات داستانی پس از انقلاب را تدوین کند؟ چه کسی خواهد توانست کتاب جامع اموزش داستان نویسی را بر پایه مبانی دینی طراحی و تدوین کند؟ چه کسی خواهد توانست تجربیاتش در حوزه اموزش داستان نویس را به عنوان مرجعی بومی تالیف کند؟ چه کسی.....
آنچه بر نوشتن ان جسارت کردم شاید کاستی شما نباشد. توقعات بیاندازه ماست. از کسی که ما را همواره به حمایت، همدلی و همفکری او میشناسند.
و من الله التوفیق
احمد شاکری
5/10/94
به نقل از فارس