7 روایت معتبر قتل های زنجیره ای؛ از وزرای سابق اطلاعات تا حسینیان و حجاریان

22 سال پس از وقوع قتل های زنجیره ای همچنان پرسش های بی پاسخی در خصوص این پرونده جنجالی وجود دارد. در این شرایط 7 نفر از مسئولان سابق روایت هایی گاه متفاوت از آنچه که رخ داده را بازگو می کنند. 

پورمحمدی: آنهایی که دستگیر شدند و اعتراف کردند، گفتند که آقای سعید امامی، مشاور وزیر بود و نهایتا به‌عنوان مشاور از ایشان استفاده کرده بودند. مدیر پروژه که نبود، مدیر تصمیم‌گیری نبود، نه مقام تصمیم‌گیری داشت، نه مقام طراحی و اجرا داشت. حداکثر با ایشان مشورت کردند که ما از ایشان سؤال کردیم، گفت نه، من در این کار نبودم، تا آخرین لحظه هم حرفش این بود که من نبودم. 


 345

‌روایت دری‌نجف‌آبادی

در آخرین اظهارنظر درباره مسئولیت آن قتل‌ها اخیرا قربانعلی دری‌نجف‌آبادی، وزیر اطلاعات دو سال اول دولت اول سیدمحمدخاتمی در برنامه تلویزیونی «دستخط» گفته است که قتل‌های زنجیره‌ای هیچ ارتباطی به وزارت اطلاعات دوران خودش نداشته است: «[قتل‌های زنجیره‌ای] به من ربطی نداشت. به وزارت مربوط نبوده است. وزارت سیستم خودش را دارد. دوستانی با هم جمع می‌شدند که ربطی به وزارت نداشت. مثل برخی اختلافات که در ۸۸ هم اتفاق افتاد که با دادستان تهران بود. بنده با کهریزک‌بردن صد درصد مخالف بودم. قبل از آن خواستند آقای شاهرودی را دور بزنند و کهریزک تعداد زیادی را ببرند. بنده دادستان کل بودم و مخالف بودم و گفتم هر کسی تخلف کرده باید جوابگو باشد. نمی‌شود آبروی نظام را برای این کار ببریم». او درباره یادداشتی که مقام معظم رهبری در ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای به او داده بودند هم گفت: «استعفای ما که معلوم است و شش ‌صفحه هم ضمیمه استعفای من معلوم است. یک نامه هم برای آقای ناطق، رئیس مجلس نوشتیم که آن هم جای خود دارد. یک نامه خدمت آقا نوشتیم. ایشان بزرگواری کردند و بسیار با پدری و بزرگواری از ما تفقد کردند. ما هم جز ادای وظیفه و تکلیف کاری انجام ندادیم. من گفتم نمی‌توانم به نظام و رهبری نگویم. می‌گویم و هر چه شد باداباد. آنها می‌گفتند شما نگویید. من گفتم نمی‌توانم و باید بگویم. باید نظام بداند چه کسی تخلف کرده و نه پای دولت به آن معنا در کار است و نه نظام درگیر بود. این کار غلطی بود و چه معنا دارد که کار غلط کنند».

‌روایت پورمحمدی

در مقابل ادعای دری‌نجف‌آبادی، چندی پیش مصطفی‌ پورمحمدی در گفت‌وگویی با نشریه «مثلث» خودسربودن قتل‌ها را انکار کرده بود و گفته بود: «در بحث قتل‌های زنجیره‌ای که شما بحث خاصتان خودسربودن بود، نه، آن بخش وزارت اطلاعات هیچ خودسر نبودند. شاید مدیرانش یک‌سری تصمیمات بد می‌گرفتند، ما داشتیم جاهایی که خود من موضع و انتقاد داشتم که بی‌خود کردید این تصمیم را گرفتید. من در یک بخشی بود در گپ‌های مباحثاتی با دوستانمان صحبت می‌کردیم می‌گفتم که این سیاست را قبول ندارم، نباید این‌جور باشید اما این‌جور نبود که از دست رها باشد؛ حتی این داستان قتل‌های زنجیره‌ای در سیستم اتفاق افتاد، جانشین امنیت، یعنی معاونت امنیت، جانشینش مدیر این پروژه بود که گرایش چپ داشتند، یعنی جایی نبود که پنج‌نفر خودسرانه آمده باشند دست به این کار زده باشند. اینها برای خودشان تحلیلی داشتند و فکر می‌کردند طبق آن تحلیل باید به نظام خدمت کنند و اصلاح‌طلبان را از ورطه خطرناکی که در آن خواهند افتاد، نجات بدهند؛ تحلیل‌شان هم این بود که ضدانقلاب دارد به اصلاح‌طلب‌ها می‌چسبد و ما ناچاریم دوباره حوادث سال۶۰ و جنگ‌های خیابانی را تکرار و تجربه کنیم. اینها گفتند ما عملیات پیش‌دستانه انجام بدهیم تا این اتفاقات نیفتد و اتفاقا مدیران اصلی این تصمیم گرایش چپ داشتند؛ یعنی نسبت به آقای خاتمی که رئیس‌جمهور شده بود، نظر مثبت داشتند و طرفدار آقای خاتمی بودند».

او در پاسخ به نقش سعید امامی در قتل‌های زنجیره‌ای هم گفته بود: «آنهایی که دستگیر شدند و اعتراف کردند، گفتند که آقای سعید امامی، مشاور وزیر بود و نهایتا به‌عنوان مشاور از ایشان استفاده کرده بودند. مدیر پروژه که نبود، مدیر تصمیم‌گیری نبود، نه مقام تصمیم‌گیری داشت، نه مقام طراحی و اجرا داشت. حداکثر با ایشان مشورت کردند که ما از ایشان سؤال کردیم، گفت نه، من در این کار نبودم، تا آخرین لحظه هم حرفش این بود که من نبودم. به آن آقایان که می‌گفتیم تعبیری که می‌کردند، می‌گفتند ما اجازه هم داریم که هر چه تلاش کردیم ما اجازه‌ای ندیدیم ولی تلقی و نظر خودشان این بود که ما رفتیم و اجازه هم داریم و از این حرف‌ها، ما گفتیم کیست و بعد هم ثابت نشد چنین چیزی که توانستند اجازه بگیرند. اینکه فکر کنیم جماعتی همین‌جوری خودسر آمدند و انجام دادند به این شکل که نبود، اینها تحلیل داشتند، حالا اینکه در این تحلیل اینها نفوذی وجود دارد، این هم ثابت نشد، ما که نمی‌توانیم صرفا روی تحلیلمان کار کنیم، آدم‌هایش موجودند، محاکمه شدند، زندان رفتند، همه‌شان تحمل حبس طولانی کردند، اینها که موجودند بعد هم اینکه {در} وزارت کار کردند، هیچ ردی که مشخصا القای مستقیم باشد، نبود. شاید برخی فضاسازی‌ها تأثیر غیرمستقیم روی تصمیم‌گیری‌ها بگذارد. بعید نیست؛ الان هم یکی از شگردهای قوی دستگاه اطلاعاتی این است که فضا را جوری طراحی می‌کنند که آدم‌ها براساس آن طراحی به تصمیماتی می‌رسند. القای غیرمستقیم می‌تواند چنین چیزهایی باشد ولی اینکه مستقیما طبق ادعایی که برخی از این آقایان کردند یعنی شبکه جاسوسی و نفوذ و اینها، هیچ‌کدامشان ثابت نشد و این حادثه‌ هم اتفاق افتاد. از این جهت می‌توان گفت وزارت اطلاعات یک مجموعه گسترده‌ای با احساس مسئولیت و فداکاری، جان‌نثاری و پای کار بودن است و البته محیط‌های قدرت پنهان محیط‌های خطرناکی است، محیط‌های اشتباه‌خیزی است، محیط‌هایی است که اگر کنترل نشود، مشکل‌ساز خواهد شد. از این جهت هم اول انقلاب چه حضرت امام (ره) و چه مقام معظم رهبری نسبت به نظارت بر فعالیت‌های وزارت حساسیت داشته‌اند و این حساسیت کاملا هم درست است. از همان اول تا به امروز حفاظت وزارت اطلاعات جزء سختگیرترین، جدی‌ترین و باوسواس‌ترین  حفاظت‌های دستگاه‌های ماست. مردم می‌گویند حفاظت‌ها و حراست‌های دستگاه‌های بیرون سختگیری می‌کنند، ندیدند حفاظت وزارت اطلاعات را که چگونه عمل می‌کند، هیچ پروا ندارد و مراعات هیچ‌کس را نمی‌کند، خیلی جدی و خشن است و مراقبت شدید وجود دارد؛ یعنی کنترل‌هایی که هیچ مجاز نیست افراد بیرون بشوند، تمام نیروهای اطلاعاتی و خانواده‌هایشان تحت کنترل شدید هستند که لازمه‌اش هم هست، نمی‌شود که دستگاه اطلاعاتی رها بشود. آنجا کانون قدرت پنهان است و حتما باید مراقبت‌های شدید نسبت به آنها اعمال بشود».

‌روایت نیازی

بعد از این گفت‌وگو محمد نیازی، رئیس وقت سازمان قضائی نیروهای مسلح که مسئولیت رسیدگی به پرونده قتل‌های زنجیره‌ای را برعهده داشت به پورمحمدی پاسخ داد و در روزنامه «شرق» نوشت: «چند سؤال از جناب آقای پورمحمدی؛ اولا، اگر قتل‌ها در سیستم اتفاق افتاد و عوامل اصلی این جنایت خودسر و محفلی نبودند، چرا در پروژه‌ای با این اهمیت جانشین معاون امنیت آن را مدیریت کرد نه خود معاون امنیت؟ اگر تصمیم سیستم بود چرا مسئول اصلی، یعنی معاون امنیت، از اجرای آن بی‌اطلاع بود؟ (هرچند معاون امنیت وقت نیز از این جهت زیر سؤال است). ثانیا، چرا عناصری از برخی معاونت‌های دیگر، ازجمله معاونت اطلاعات مردمی، درگیر قتل‌ها شدند، بدون آنکه معاونت مربوطه در جریان قرار گرفته باشد؟ ثالثا، آقای مصطفی کاظمی در جلسه دادگاه اعلام کرد که سوژه‌ها را خودم انتخاب می‌کردم و قتل همسر فروهر را همان زمانی که نیرو‌ها برای اجرای عملیات رفته بودند و چند ساعت قبل از شروع عملیات، تصمیم گرفتم. جناب آقای پورمحمدی، آیا سیستم این‌گونه برای قتل انسان‌ها تصمیم می‌گرفت؟ آیا این اتهامی بزرگ به وزارت اطلاعات نیست؟... جناب پورمحمدی درباره انگیزه عوامل اصلی جنایت مطالب عجیبی بیان کرده‌اند؛ ازجمله اینکه آنان براساس تحلیل خودشان فکر می‌کردند باید به نظام خدمت کنند و اصلاح‌طلبان را از ورطه خطرناک نجات دهند و نگذارند که ضدانقلاب به آنان بچسبد و ما ناچار باشیم حوادث سال۶۰ و جنگ‌های خیابانی را تکرار کنیم و ما عملیات پیش‌دستانه انجام دادیم؛ و اتفاقا مدیران اصلی این تصمیم گرایش چپ داشتند. آیا آقای پورمحمدی خودشان به وجود چنین انگیزه‌ای باور دارند؟ اگر پاسخ مثبت است، به این سؤال پاسخ دهند که چگونه از طریق قتل آقای داریوش فروهر با آن وضعیتی که از نظر جسمی و نقش سیاسی داشت (مقام معظم رهبری فرمودند: آقای فروهر دشمن ما بود ولی خطری نداشت) و با قتل همسر او، آن‌هم شبانه و با وضع بسیار فجیع (کاردآجین)، چگونه اصلاح‌طلبان از ضدانقلاب جدا می‌شدند؟ یکی از عوامل اصلی جنایت در پاسخ به سؤال یکی از مباشرین قتل‌ها که چرا باید با این شیوه به قتل برسند و این مسئله مشکل ایجاد خواهد کرد، گفته بود باید قتل‌ها به‌گونه‌ای انجام شود که در دنیا صدا کند. چگونه با این قتل‌های جنایت‌آمیز، که برای نظام و امنیت ملی ما چالش‌ساز شد و ضربه جبران‌ناپذیری بر پیکر وزارت اطلاعات وارد کرد، خدمت به نظام صورت می‌پذیرد؛ آن‌هم از سوی کسانی که به قول آقای پورمحمدی اهل تحلیل بودند و علی‌الاصول پیامد‌های خطرناک این جنایات را می‌دانستند و پیش‌بینی می‌کردند؟... جناب پورمحمدی نقش آقای سعید امامی را به مشاور عوامل اصلی جنایت کاهش داده است. درباره نقش نامبرده در قتل‌های زنجیره‌ای سال۱۳۷۷ (صرف‌نظر از اتهامات دیگر او که موضوع بحث ما نیست) توضیحات زیر ارائه می‌شود: الف: آقای پورمحمدی حداقل پذیرفته‌اند که سعید امامی به عوامل اصلی جنایت برای انجام آن مشورت داده است. البته آقای پورمحمدی قبلا گفته بود: سعید امامی از جریان قتل‌ها خبر نداشت حتی من خودم به او گفتم اگر تو هم دست داری بگو تا شر این غائله کنده شود. او جواب داد نقشی نداشته‌ام. از موسوی هم پرسیدم گفت: نقشی نداشت و اطلاع هم نداشت ولی شاید حدس بزند. (روزنامه انتخاب 31/2/79. جالب است که ایشان برای اثبات ادعای خود به اظهارات سعید امامی و موسوی قبل از دستگیری آنان استناد می‌کند). آقای سعید امامی در این زمان مشاور وزیر بود. چرا باید در این پروژه با او مشورت می‌کردند؟ ممکن است آقای پورمحمدی پاسخ دهند می‌خواستند از تجربه او در دوران تصدی معاونت امنیت استفاده کنند. پاسخ این است که افراد دیگری هم بودند با همین شرایط، چرا از آنان مشورت نگرفتند؟».

‌روایت آشنا

اما پیش‌تر یعنی در سال97 حسام‌الدین آشنا در توییتی به نیازی حمله کرده و نوشته بود: «مطمئن هستم که وزیر وقت اطلاعات نه در آن جنایات دخیل بوده و نه از آمران آن خبر داشت. من در همان سال١٣٧٧ در روزنامه‌های انتخاب و جمهوری اسلامی با نام مستعار بهمن شناسا مطالب لازم را دراین‌باره نوشته‌ام. این پرونده به سخت‌ترین و خشن‌ترین وجه ممکن مورد رسیدگی قرار گرفت. آنچه در سازمان قضائی نیروهای مسلح اتفاق افتاد، به‌هیچ‌وجه کمتر از اصل قتل‌ها نبود. روزی باید از آقای نیازی سؤالات سختی پرسید!».

‌روایت یونسی

علی یونسی، وزیری که بعد از دری‌نجف‌آبادی بر صندلی وزارت اطلاعات دولت خاتمی نشست هم در گفت‌وگو با ضمیمه روزنامه ایران (ایران ماه) در سال98 پیگیری قتل‌های زنجیره‌ای را این‌گونه روایت کرده بود: «ما همان هفته اول مأموریت‌مان، ماجرا را روشن کردیم و معلوم شد این قتل‌ها توسط وزارت اطلاعات و قاتلانش صد درصد از پرسنل این وزارتخانه بودند. این گزارش را به رئیس‌جمهوری دادیم و ایشان هم از وزیر وقت خواست تا استعفا بدهد. آقای دری استعفا داد و وزارت اطلاعات هم آن اطلاعیه معروف را که در تاریخ سازمان‌های اطلاعاتی بی‌نظیر یا کم‌نظیر است منتشر کرد و رسما این تقصیر را پذیرفت. از نظر خیلی‌ها این یک فاجعه بود و از نظر خیلی‌ها هنوز هم محل اختلاف است که آیا صدور این اطلاعیه کار درستی بود یا نبود. برخی می‌گفتند بالاخره اشتباهی یا جنایتی صورت گرفته بود، اما اعتراف‌کردن چه لزومی دارد. خیلی‌ها این مسئله را صحیح نمی‌دانستند اما رئیس‌جمهوری وقت صلاح می‌دانست که وزارتخانه اطلاعیه بدهد. آن زمان، تعدادی دستگیر شدند و بنا بود بقیه افراد هم دستگیر شوند. از نظر من پرونده خیلی روشن بود؛ یعنی می‌شد حداکثر ظرف یک الی دو ماه پرونده را آماده کرد و به دادگاه فرستاد، چون موضوع اصلا پیچیده نبود. در چنین مواردی معتقد هستم باید با مسئله آن‌طور که اتفاق افتاده برخورد کرد و با مسائل سیاسی پیچیده‌اش نکرد. درست مثل پرونده آقای دکتر نجفی شهردار سابق تهران».

 او در این گفت‌وگو نتیجه قتل‌های زنجیره‌ای را این‌گونه دانسته بود: «سازمان قضائی آن موقع بر اساس این تحلیل کار را پیش می‌برد که چون این اتفاق به ضرر نظام جمهوری اسلامی بوده و قتل امثال فروهر توجیه امنیتی ندارد و فقط به نفع اسرائیل و دشمنان است، باید نفوذی از بیرون صورت گرفته باشد و این نفوذ شاید اسرائیل باشد که در وزارت اطلاعات صورت گرفته است. بر همین اساس می‌گفتند باید زیر و بم نفوذ را درآورد و با اعمال شکنجه‌های طاقت‌فرسا از بعضی دستگیرشدگان اعتراف گرفتند که با اسرائیل ارتباط داشته‌اند و همچنین به گناهان و جرائم عجیب و غریب هم اعتراف کرده بودند».

‌روایت حسینیان

روح‌الله حسینیان هم پیش‌تر یعنی در تابستان سال 78 و بعد از قضایای کوی دانشگاه در جمع طلاب مدرسه حقانی درباره قتل‌های زنجیره‌ای گفته بود: «قبل از اینکه این قتل‌ها آغاز شود، من بیوگرافی آقای موسوی معروف به آقای کاظمی البته اسم اصلی‌اش آقای ‌کاظمی است، در این مصاحبه‌هایی که آقای نیازی می‌کنند و اطلاعیه‌هایی که سازمان قضائی می‌دهد به سیدمصطفی ‌کاظمی یا به اعتبار ما آقای موسوی (موسوی‌شیرازی). آقای موسوی بچه استان فارس است. از همان زمانی که ‌اطلاعات در سپاه تشکیل شد، در اطلاعات سپاه بود و از همان زمان متهم بود که با دستگاه آقای منتظری، هادی و ‌مهدی هاشمی در ارتباط است. بعد از اینکه وزارت اطلاعات تشکیل شد و اداره کل اطلاعات هم در استان فارس ‌تشکیل شد، ایشان به عنوان مسئول اداره کل اطلاعات فارس انتخاب شدند که درگیری درونی از همان جا در استان ‌فارس هم شروع شد و ایشان معروف بود در همان زمان، از بچه‌های چپ استان فارس هست. درگیری بین ایشان و امام ‌جمعه شیراز به اوج خود رسید که ناچار شدند آقای موسوی را از شیراز به تهران منتقل کنند و در وزارت هم که بود ‌معروف بود به چپ‌گرایی. در جریان انتخابات به‌شدت از جناب آقای خاتمی حمایت می‌کرد و این حمایت هم به قدری ‌افراطی شده بود که بعد دیگر حتی طرفداران خود آقای خاتمی هم ناراحت می‌شدند.  در این ماجرا، مدتی قبل از اینکه این قتل‌ها شروع بشود، آقای موسوی خدمت آقای خاتمی می‌رسد، ناگفته نماند که ‌برای معاونت امنیت هم از طرف ریاست‌جمهوری، آقای موسوی پیشنهاد شده بود به آقای دری که ایشان به عنوان ‌معاون امنیت نصب شود اما به ادله مختلف پذیرفته نشد اما به عنوان معاون معاون امنیت یا جانشین معاون امنیت ‌منصوب شدند. قبل از اینکه این قتل‌ها به وقوع بپیوندد، ایشان خدمت رئیس‌جمهوری می‌رسد و مطلبی را اعلام ‌می‌کند و می‌گوید که در وزارت اطلاعات سناریویی در حال تدوین است و می‌خواهند عده‌ای را به قتل برسانند تا باعث ‌سقوط دولت شما بشود. هنوز از قتل‌ها خبری هم نبود و حتی با یکی از مشاورین ریاست‌جمهوری هم تماس تلفنی ‌گرفته و این جریان را گفته که خوشبختانه نوارش موجود است و ضبط شده این مکالمه. بعد از مدتی قتل‌ها شروع شد. وقتی که فروهر و خانمش کشته شدند، رئیس‌جمهور موضع‌گیری کرد، مسئولین دیگر موضع‌گیری کردند، خصوصا ‌ریاست‌جمهوری موضع تندی گرفت و هیئت هم از آن زمان شروع به کار کرد. بلافاصله بعدش قتل‌های دیگری هم به وقوع ‌پیوست که از همان اول این ماجرا را مشکوک می‌کرد که چرا واقعا چنین اتفاقاتی دارد پشت سر هم به وجود می‌آید. بعد ‌از اینکه ماجرای قتل‌ها به اوج خود رسید، خود آقای موسوی رفت به دفتر رئیس‌جمهور و گفت که این قتل‌ها توسط من ‌انجام شده و کشفی هم اصلا در کار نبود. خود ایشان رفتند گفتند. حتی دو، سه روز ایشان را تحویل نمی‌گرفتند و ‌می‌گفتند دروغ است، مگر می‌شود آقای موسوی دوم‌خردادی طرفدار جبهه دوم خرداد چنین کاری را مرتکب شده باشد؟ ‌نمی‌پذیرفتند و می‌گفتند باز این سناریو است. تا بالاخره آن‌قدر اصرار کرد که پذیرفتند. ‌ نکته بسیار مهمی در بازجویی، آقای موسوی مطرح کرده است که باز من عرض می‌کنم، آخرین حرفش هم همین است. ‌آقای موسوی علت و انگیزه قتل‌ها را چنین بیان می‌کند، عین عبارت است که من حفظ کرده‌ام، ایشان می‌گویند که: تحلیل ما از اوضاع جاری روز این بود که آقای خامنه‌ای غیر از امام است و آقای خاتمی هم به دلیل اینکه ۲۰ میلیون رأی ‌آورده و 20 میلیون پشتیبان دارد، قدرتش بیشتر از بنی‌صدر است و ما این قتل‌ها را مرتکب می‌شویم و به گردن آقای ‌خامنه‌ای می‌اندازیم و جنگ بین این دو منجر به شکست آقای خامنه‌ای در مقابل خاتمی خواهد شد». ‌

‌روایت حجاریان

سعید حجاریان هم در آبان سال 79 در منزل خود و در دیدار با کارکنان خبرگزاری «ایسنا» گفته بود: «موتور این ماشین قبل از دوم خرداد روشن شده، قربانیانی گرفته بود ولی ظاهرا کسانی که این ماشین را ساختند، فراموش کرده بودند که باید آن را خاموش کنند. شاید هم انتظار داشتند این ماشین بعد از دوم خرداد هم همچنان به کار خود ادامه دهد و قربانیان بیشتری بگیرد... به نظر من توجه به سخنان کسانی که بعد از دوم خرداد می‌گفتند: دوم خرداد شش‌ماهه‌ تمام می‌شود و یا آنان که اظهار می‌داشتند: اگر آقای خاتمی رئیس‌جمهور شود، امنیت ملی ما به خطر می‌افتد، مهم است و تحلیل قتل‌های زنجیره‌ای هم کمک می‌کند که ما این حرف‌ها را بهتر بفهمیم و دریابیم که این حرف‌ها را چه کسانی، چرا و با چه مقصودی بیان کرده‌اند... با تحلیل قتل‌های زنجیره‌ای می‌توان به سئوالاتی از قبیل اینکه چرا دوم خرداد از بین نرفت؟ پاسخ داد و به راز پایداری و دوام دوم خرداد پی برد... این قتل‌ها ابعاد بسیار مهمی دارد و پی‌بردن به مسائلی همچون پدیده دوم خرداد، نحوه مبارزه با اصلاحات، سرنوشت کشور و مواضع سیاسی احزاب و گروه‌های ما کاملا در گرو برخورد با این پدیده است». منبع : شرق {jcomments on}

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال

تمامی حقوق محفوظ است.

امام خامنه ای امام خمینی
                 

 

 

Template Design:Dima Group