بهانههای اصلاحطلبانه برای شکست به دلیل ناکارآمدی/ چرا اصلاحطلبان نا امیدند؟
اصلاحطلبان در سالهای گذشته بزرگترین پشتیبان حسن روحانی در مسائلی چون برجام بودند و اکنون به بزرگترین چالشی که یک جریان سیاسی میتواند بدان گرفتار شود، دچار شدهاند و آن بحران بیاعتمادی است.
محسن صمیمی: در حالی کمتر از 9 ماه به انتخابات ریاست جمهوری 1400 مانده که جریان اصلاحطلب از ماهها قبل با مواضعی ضد و نقیض در مورد این انتخابات صحبت کرده است. طیفی از آنها که در انتخابات مجلس هم در مواجهه با عدم اقبال به اصلاح طلبان اساسا در انتخابات شرکت نکردند، اکنون نیز ساز عدم شرکت در انتخابات می زنند و عدهای نیز با موضع معتدل هم لیست دادند و هم در صحنه حاضر شدند ولی بیتوفیق بودند و الان هم موضعی تقریبا معتدل دارند.
با این حال یک چیز در پیشبینیهای آنان یکسان است و آن اینکه اصلاحطلبان معرکه 1400 را خواهند باخت.
* با جرثقیل هم نمی توان آن ۲۴ میلیون نفر را به پای صندوق ها آورد
صادق زیباکلام در این خصوص میگوید:«اگر تغییر و تحول خاصی اتفاق نیفتد و با همین فضای سنگین شهریور ۱۳۹۹ وارد خرداد ۱۴۰۰ بشویم، جرثقیل هم نمیتواند حتی بخشی از آن ۲۴ میلیون (رایدهندگان به روحانی در سال96) را به پای صندقهای رأی بیاورد».
این استاد علوم سیاسی اصلاح طلب دانشگاه تهران برای این مدعای خود ادله هم دارد. زیباکلام میگوید: «نیازی به تجزیه و تحلیلهای پیچیده جامعهشناختی نیست تا انسان متوجه شود که چه اتفاقی برای آن 24 میلیون پیش آمده؛ حتی نیازی نیست از شواهد و قرائن مشارکت مردم در انتخابات اسفند سال گذشته مدد بگیریم. در تهرانی که محمدرضا عارف در انتخابات ۹۴ یکونیم میلیون رأی آورده بود، اصلاحطلبان در اسفند 9۸ نتوانستند حتی صد هزار رأی بیاورند. تجربه تلخ دور دوم انتخاب آقای روحانی آن بود که رأیدادن چیزی را عوض نمیکند و سیاستهای گذشته در دولتها، صرفنظر از خواستههای رأیدهندگان همچنان ادامه مییابند. این، بازگشت به صندوق رأی را اگر نگوییم محال، بسیار دشوار میکند».
*رقابت بین اصولگراهای معتدل و تندرو خواهد بود
آذر منصوری قائم مقام حزب اتحاد ملت نیز در این گزاره با زیباکلام همنظر است که به هر حال این اصولگرایان هستند که در تورنومنت ۱۴۰۰ گوی سبقت را از اصلاحطلبان میربایند.
منصوری با بیان اینکه در انتخابات ۱۴۰۰ ممکن است رقابت بین یک اصولگرای میانهرو و اصولگرای تندرو باشد، با تلاش برای احاله دلیل این شکست به سوی ادعاهای اثبات نشدهای چون برخی حمایت های خاص از جریان اصولگرا تاکید میکند: «در سایه فقدان مشارکت مردم و حمایت دولت موازی شانس تندروها در انتخابات ۱۴۰۰ بیشتر از اصولگرایان میانه است».
این در حالی است که قائم مقام حزب اتحاد ملت به این سوال جواب نمیدهد که اگر دولت موازی در کار بود چرا اصولگرایان نتوانستند در انتخاباتهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ و انتخابات مجلس ۱۳۹۴ بر گزینههای مورد حمایت اصلاح طلبان پیروز شوند؟
* ممکن است اصلاحطلبان در ۱۴۰۰ کاندیدایی نداشته باشند
غلامرضا ظریفیان دیگر استاد اصلاح طلب دانشگاه تهران نیز گزاره احتمال شکست اصلاح طلبان در ۱۴۰۰ را با ادبیاتی شبیه به ادبیات منصوری بیان کرده و میگوید: «در سال ۹۸ جریان اصلاحات بهدلیل فضای انسدادی انتخابات و کاهش سرمایه اجتماعی خود، لیستی ارائه نکرد و فقط برخی احزاب لیست معرفی کردند و شاید در انتخابات ریاستجمهوری هم چنین اتفاقی رخ دهد؛ یعنی اگر نگاه بازی در تأیید صلاحیت وجود نداشته باشد، برخی اصلاحطلبان کاندیدا معرفی کنند و برخی معرفی نکنند؛ بههرحال اصلاحطلبان با صندوق رأی قهر نمیکنند و برای آنها انتخابات مهم است، اما ممکن است در ۱۴۰۰ کاندیدایی نداشته باشند».
پرواضح است که مسئله عدم معرفی کاندیدا توسط اصلاح طلبان در ۱۴۰۰ آن هم درست برخلاف موضع این جناح سیاسی در انتخابات های ۹۲و ۹۶ حاکی از این است که دلیل عدم اقبال جامعه به اصلاح طلبان را نه در آنچه که آنها در رسانه ها و مصاحبههایشان اعلام می کنند بلکه در وضعیت سیاسی و کارنامه عملی آنها در هفت سال گذشته ارزیابی کرد.
*ناکارآمدی؛ عامل افسردگی سیاسی اصلاحطلبان
اما محمد قوچانی عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران نگاه دیگری به دلیل فضای یأس و نا امیدی حاضر در اردوگاه اصلاح طلبان دارد. او بر این باور است که عملکرد خود اصلاح طلبان، به خصوص در دوره اخیر و با توجه به رایی که مردم به دولت، مجلس و شورای شهر داده بودند در این وضعیت اصلاحطلبان کم تاثیر نیست.
قوچانی معتقد است که «متاسفانه به دلیل سیاستی که خود اصلاح طلبان در سالهای گذشته تعریف کرده بودند و مواجههای که با قدرت داشتند، افرادی از آنها به قدرت رسیدند که این افراد، الزاما نماد آن گرایش اصلی اصلاحطلبی نبودند؛ یا در موقعیتهایی قرار داشتند که متاسفانه از موقعیتشان سوءاستفاده کردند، ناکارآمد بودند. این مورد هم بیشتر در درون خود جریان اصلاح طلبی بود که بعضی از کسانی که سابقهی راستگرایی داشتند و در این دوره کار اصلاح طلبانه انجام دادند، حتی از خود اصلاح طلبان هم بهتر عمل کردند و اصلاح طلبانی هم بودند که نتوانستند قدر موقعیتشان را بدانند و این یک افسردگی سیاسی به وجود آورده است».
البته به نظر میرسد به این مسئله باید حمایت بی چون و چرا و تمام و کمال جریان اصلاحات از دولتهای یازدهم و دوازدهم را هم اضافه کرد؛ در حدی که برای مثال همین اول مرداد سال قبل الیاس حضرتی عضو فراکسیون امید مجلس دهم به صراحت گفت که «حتی اگر لعن و نفرینمان کنید بازهم از روحانی حمایت میکنیم».
حضرتی عضو همان فراکسیونی است که قوچانی در اظهارات اخیرش معتقد است که عملکرد این فراکسیون و نوع چینش نمایندگان آن در جریان انتخابات سال ۹۴ توسط شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان، موجبات ناکارآمدی و افسردگی سیاسی را در اردوگاه اصلاح طلبان فراهم آورده است.
اصلاح طلبان در سالهای گذشته بزرگترین پشتیبان روحانی در مسائلی چون امضای برجام بودند و اکنون به بزرگترین چالش که می تواند یک جریان سیاسی بدان گرفتار شود، دچار شدهاند و آن «بحران بیاعتمادی» است.
هرچند اصلاحطلبان با روشهای متعدد درصدد بازیابی این اعتماد هستند ولی آنچه امروز از زبان اصلاحطلبان شنیده میشود، واگذاری عرصه انتخابات در سال 1400 است.فارس{jcomments on}