سعید حجاریان، به تازگی در یادداشتی با عنوان "فشار از پایین، چانهزنی از بالا" که در وبسایت مشقنو منتشر شد؛ تلاش کرد تا از این تئوری مطروحه خود در دهه 70؛ جرمزدایی کند و نقش بسیجگر خیابانی و تبعات ضدّ امنیتی آن را مربوط به مقولات ارضی و سماوی غیر بنامد.
او در این یادداشت همچنین مدعی میشود که روزنامه کیهان در تحلیل مواضع او اشتباه کرده و این کارگاههای روایتسازی بودهاند که با هدف زدن اصلاحات، به سمت تئوری حجاریان و پیامدهای آن حمله کردهاند!
حجاریان در بخش پایانی یادداشت خود با بطئی دانستن فشار اجتماعی و تأکید بیشتر بر گزینه چانهزنی! مینویسد:
"افرادی، بهویژه در خارج از کشور معتقدند تاکتیک «فشار از پایین، چانهزنی از بالا» بنیهای محافظهکارانه دارد و معطوف به روتوش نظام سیاسی است نه اصلاح آن. آنها میگویند شما در حالی این تاکتیک را مطرح میکنید که ابزار فشاری در اختیار ندارید و نظام سیاسی هم حاضر به تعامل نیست و نتیجه میگیرند مردم ذیل این تاکتیک حول امری واهی بسیج میشوند؛ نه فشاری هست و نه چانه زنی. در شرایط کنونی، میتوان با بخشی از این نقد همراه بود و آن اینکه «فشار از پایین» اکتسابی است و نمیتوان آن را در شرایط آزمایشگاهی بهکار بست اما این افراد در تئوری بدیل خود میگویند باید فرهنگ شهروندی میان مردم ایجاد شود تا آنها بتوانند خود به خود فشار اجتماعی ایجاد کنند! حال آنکه از سر این نکته ظریف میگذرند که فرهنگ شهروندی یکشبه حاصل نمیشود و از نوعی بسیج پیروی میکند و این بسیج به نیرویی پیشتاز نیاز دارد که شهروندان را حین عمل، آموزش دهد. به بیان دیگر، مردم در الگوی بهنجار فشار اجتماعی، در پراتیک روزمرهشان به نقطه مطالبهگری حداکثری رهنمون میشوند؛ مطالبات و خواستههایی که لزوماً سیاسی نیستند. بهعنوان مثال، مطالبات صنفی و اقتصادی قشرهای بازنشسته، معلم، کارگر و… را که بهتدریج پذیرفته شدند و صورت قانونی گرفتند، میتوان ذیل این تحلیل طبقهبندی کرد، هرچند دولت از اجرای آنها سر باز میزند. نتیجه آنکه بهدور از تجویزهای نابجا مبتنی بر عنصر فرهنگ، بهتدریج میتوان فن چانهزنی را آموخت و به کار گرفت."
*در ورای توضیحات حجاریان بایستی حتما متوجه این معنا بود که او و دوستانش در "هسته سخت اصلاحات"؛ با یا بدون تئوریهایی مثل "فشار از پایین و چانه زنی از بالا"، "فتح سنگر به سنگر نظام" و... با هر توضیحی و با هر تأکیدی بر ساختار و قانون و تدریجی بودن و غیره! اما هرگز از "گزینه خیابان" غافل نبودهاند.
یادداشت حجاریان در سفیدسازی خود بعنوان یکی از مشوقان حرکت خیابانی؛ عملا نوعی تجاهلالعارف است!
تجاهل برای او که در اشاره به تجمعات شکلگرفته پیرامون درگذشت یک خواننده جوان گفته بود: "همین مردم برای پاشایی به خیابان آمدند و حمایت کردند. باید برای دیگر خواستهها هم فشار اجتماعی وارد کنند"!
تجاهل برای او که وعده سرایت آتش اعتراض به فرش زیر پا و انقلابی شدن جنوب تا شمال تهران را داده بود.
تجاهل برای او که از "عامالبلوی" بودن شرایط ایران حرف زده است.
و تجاهل برای کسی مثل حجاریان که تئوریسین تحریم انتخابات است و پس از انتخابات 1400 نیز صراحتا نوشت: "اصلاحات صندوقمحور مرد"!
آقای حجاریان را چه شده که با این کارنامه مشحون از علاقه به خیابان و برداشتن اسلحه! به یک مأموریت غیر ممکن رو آورده و با تأکید بر آموختن فن چانهزنی! تقلای سفیدسازی میکند.
سفیدسازی از که و از چه...!؟
البته فرض بر وجود احتمال توبه و بازگشت از مسیر فرماندهی فتنه اقتصادی هم راه توبه و انابه؛ "اقرار" و سپس توبه و اصلاح و تبیین است نه تکذیب!{jcomments on}