یادداشت

نهمین جشنواره بین‌المللی فیلم شهر، که از نوزدهم تا بیست‌ودوم آبان‌ماه در پردیس سینمایی ملت و به دبیری خانم مریم پیرکاری برگزار شد، اگرچه در ظاهر امسال رنگ آرامش و نظم بیشتری داشت، در عمق خود حامل نشانه‌هایی بود از یک مسیر تازه؛ مسیری که می‌تواند با اندکی تدبیر به احیای هویت سینمای شهری در منظومه فرهنگی تهران بینجامد.به عنوان یک مخاطب فرهنگی که از نزدیک شاهد جریان برگزاری این جشنواره بودم، حس غالب در پایان چهار روز نمایش و گفت‌وگو، حس امید به تغییر بود؛ امیدی مبتنی بر اینکه ضعف‌های امسال نه نقطه‌ پایان، بلکه نشانه‌هایی از بلوغ تدریجی و نیاز به تحول و بازنگری ساختارهاست.

دبیر جوان و نماد زن مؤمن در مدیریت فرهنگیانتخاب دبیر جوان و با حجاب برتردر جشنواره، نخستین نگاه فرهنگی درخور توجه این دوره بود. در زمانی که بسیاری از رویدادهای هنری از هویت متعهد فاصله گرفته‌اند، حضور چنین دبیری پیام آشکاری داشت: تأکید بر بازگشت به ارزش‌های زن مسلمان ایرانی در مدیریت رویدادهای فرهنگی.با این حال، تجربه مدیریت در سطح دبیر جشنواره نیازمند سابقه‌ای بیشتر است. جوان‌گرایی اگر با ورزیدگی سازمانی همراه شود، می‌تواند در آینده یکی از نقاط قوت جشنواره فیلم شهر گردد. این تصمیم جسورانه، هرچند در اجرا گاه با کاستی‌هایی همراه بود، اما از حیث پیام فرهنگی قابل تحسین است. سازمان‌دهی و پذیرایی در روزهای جشنواره؛ گامی متعادلمی‌توان گفت سطح پذیرایی، نظم محیطی و برخورد کارکنان جشنواره در حد قابل قبول بود. مهمانان هنری و رسانه‌ای، هرچند با ازدحام روبه‌رو شدند، اما فضای کلی رویداد محترمانه و متعادل بود. پردیس سینمایی ملت واقعاً چهره‌ی «خانه میزبان هنرمندان» را به خود گرفت و فرصت گفتگو و تعامل فرهنگی را فراهم ساخت.

تبلیغات و اطلاع‌رسانی؛ حلقه گم‌شده رویدادهیچ رویدادی بدون تبلیغ مؤثر نمی‌تواند مخاطب فعال بیافریند. در این بخش، جشنواره به‌وضوح ضعف داشت: تنها دو روز پیش از آغاز برنامه، پوسترها و بیلبوردها در سطح شهر نصب شد و اطلاع‌رسانی محتوایی در فضای مجازی بسیار محدود بود. برای رویدادی در سطح بین‌المللی این میزان تبلیغ تقریباً در حد یادآوری یک برنامه کوچک بود.در حین برگزاری نیز برنامه‌ها به‌درستی اطلاع‌رسانی نمی‌شدند؛ تغییر زمان نمایش فیلم‌ها یا جابجایی سالن‌ها، بدون اعلام رسمی انجام می‌گرفت. مثلاً نمایش مستند «یک وجب خاک» که بنا بود ساعت ۱۷:۳۰ برگزار شود، به‌صورت غیرمنتظره به ۲۰ تغییر کرد. این بی‌نظمی‌ها، هرچند جزئی، در مجموع تصویر جشنواره را کمرنگ کرد و ارتباط صمیمی با مخاطبان را مخدوش ساخت.راهکار این ضعف روشن است: تشکیل تیم تبلیغات و رسانه مستقل با حضور فعالان حوزه سینما و سوژه‌نویسان جوان، انتشار منظم جدول برنامه‌ها در وبگاه رسمی، و استفاده از تابلوهای دیجیتال در فضای پردیس ملت. محتوای جشنواره و نگاه شهرداری در مواجهه با آثار ارائه‌شدهدر بخش نمایش، جشنواره میزبان آثار متنوعی از سینمای ایران، سینمای بین‌الملل و بخش «محله» بود؛ اما ناگفته نماند که برخی تولیدات، به‌ویژه آثار مرتبط با موضوعات اجتماعی و زنان، با استانداردهای تحولی و فرهنگی شهرداری هم‌خوانی کامل نداشتند.
نمونه بارز این مسئله فیلم «آن شب» به کارگردانی مینا قاسمی زواره است؛ فیلمی درباره زنان پناهنده در یکی از مراکز کاهش آسیب‌های اجتماعی در میدان شوش. درست است که فیلم با سرمایه شهرداری ساخته نشده بود، اما در روند تهیه آن همکاری‌هایی صورت گرفته بود. با این حال، نمایش صحنه‌های تکراری و طولانی از بی‌حجابی و رقص در این فیلم، نشان داد نظارت محتوایی پیش از اکران ضعیف بوده است. آیا مسئولان جشنواره نمی‌توانستند نسخه‌ای بازبینی‌شده از فیلم به نمایش درآورند؟در فیلم دیگری با عنوان «دروازه جنوبی» به کارگردانی محسن علم‌الهدی، موضوع اعتیاد و آسیب‌های اجتماعی در منطقه هرندی به‌درستی مطرح شد، اما بازنمایی ناکارآمدی نهادهای رسمی –اعم از شهرداری، بهزیستی و نیروی انتظامی– در برخورد با معتادان متجاهر، فضای فیلم را به موضعی ناامیدکننده سوق داد و به نوعی جفا به تلاش های شبانه روزی شهرداری و فراجا بود . در حالی که انتظار می‌رفت نمایش چنین آثار در جشنواره‌ی شهری، با تأکید بر «راه‌حل و مسئولیت اجتماعی مدیران شهری» همراه شود، این فیلم با محوریت فردی مردمی، «مجتبی» ، تمام بار تحول را بر دوش یک انسان تنها گذاشت؛ بدون نشانه‌ای از نقش فعال حاکمیت.با وجود این، تقدیر از همان مجتبی در مراسم اختتامیه، نکته‌ای امیدوارکننده بود و نشان داد که مدیران فرهنگی پیام فیلم را درک کرده و به دنبال شکل دادن به ارتباطی انسانی‌تر میان مردم و نهادهای متولی هستند.
ساختار اجرایی جشنواره و فضاهای خبریبرخی گزارش‌های منتشرشده در فضای مجازی نیز بیشتر بر حضور هنرمندان و مدیران پیش‌کسوت تمرکز داشتند تا معرفی فیلم‌ها و تحلیل محتوایی آن‌ها؛ در حالی که جشنواره شهری باید فرصت نمایش و نقد آثار مردمی‌تر را فراهم کند، نه صرفاً بازتولید چهره‌های رسمی سینما.گفته می‌شود بخش اجرایی با تسامح غیر قابل قبول به پیمانکارانی سپرده شده بود که سابقه فعالیت در جشنواره‌های دیگر از جمله فجر و حقیقت را دارند؛ این مسئله از نظر فنی مثبت است، اما شایسته است که در دوره‌های بعدی، چرخ اجرایی جشنواره بیش از پیش به نیروهای جوان، خوش‌فکر و انقلابی سپرده شود تا روح تازه‌ای در کالبد جشنواره دمیده شود. اختتامیه؛ ازدحام، جوایز و چندرنگی فرهنگیاختتامیه جشنواره در برج میلاد، با حضور گسترده مردم از محلات و مساجد مختلف برگزار شد. این حضور مردمی، گرچه برای ایجاد شور مناسب بود و سالن را دیدنی کرد، اما از نظر مدیریت جمعیت به آشفتگی انجامید.با وجود این، نکته‌ی مثبت آن بود که جشنواره توانست مردم عادی شهر را در کنار هنرمندان بنشاند؛ رویدادی که در فضای فرهنگی روز کمتر دیده می‌شود. همین اتفاق –اگر در دوره‌های بعد با نظم و برنامه‌ریزی بهتر همراه شود– می‌تواند جشنواره شهر را از حالت نخبه‌گرایانه خارج و به جشنواره‌ای «مردمی» تبدیل کند.در بخش جوایز، بیشترین سهم به مجموعه تلویزیونی «پایتخت» رسید؛ از فیلمنامه تا بازیگری. انتخاب‌هایی که گرچه از محبوبیت عمومی برخوردارند، اما لازم است هیأت داوران در دوره‌های بعد با ترکیب‌های متنوع‌تر، مسیر داوری را از نگاه گروهی خاص فراتر ببرد تا فضای رقابت سالم و فرهنگی‌تر شکل گیرد تا عنصر تحول خود را نشان دهد.
نشان جشنواره و تندیس‌ها؛ جایی برای بازنگری هویتیدر اختتامیه، منوچهر شاهسواری از طرح پرویز تناولی به عنوان نشان جشنواره یاد کرد؛ طرحی که هرچند از منظر هنری شناخته‌شده است، اما سابقه و اندیشه‌ی تناولی با ارزش‌های فرهنگی انقلاب اسلامی هم‌خوانی کامل ندارد. در طراحی هویت بصری جشنواره شهر، باید نمادهایی برگزید که حامل معناهای «ایرانِ متعهد»، «شهر اسلامی»، و «فرهنگ امید و اصلاح» باشند، نه نشانه‌هایی از جریان پوچ‌گرایی غرب‌زده.پیشنهاد می‌شود نشان جشنواره در دوره‌ی بعدی توسط هنرمندان انقلابی و مجسمه‌سازان متعهد طراحی گردد و تبدیل به نشانه‌ای فرهنگی برای تهران شود؛ نمادی که هم زیبایی هنری داشته باشد، هم ریشه در معنا و روح ایرانی ـ اسلامی. عملکرد فرهنگی شهرداری؛ نیاز به انسجام راهبردیحضور شهرداری تهران در بسیاری از رویداد ها و حوزه‌ی فرهنگ و هنر مسیر رو به رشدی را آغاز کرده است و الگویی قابل قبول برای به صحنه کشیدن مردم در استانها شده است . حضور معاون محترم اجتماعی و فرهنگی شهرداری، آقای امین توکلی‌زاده، در مراسم پایانی و اهدا هدیه به مادر شهید خردسال جنگ اخیر علیه ایران، یکی از لحظات انسانی و زیبا بود.اما لازم است که این رویدادها فقط نمادین نباشند و به طرح‌های عملیاتی تبدیل شوند؛ به عنوان نمونه، می‌توان مجموعه‌ای از فیلم‌سازی‌های شهری را با محوریت «خدمات فرهنگی شهرداری در بحران‌های انسانی و اجتماعی» تعریف کرد؛ آثاری که نه تنها جشنواره را تقویت می‌کنند بلکه از دل آن پروژه‌های واقعی فرهنگی متولد می‌شود.
در این مسیر، سازمان فرهنگی هنری شهرداری با ریاست آقای اعلمی می‌تواند نقش راهبردی داشته باشد: تشکیل شورای سیاست‌گذاری جشنواره، دعوت از منتقدان مستقل و انقلابی برای ارزیابی محتوا، و تعیین جهت‌گیری به سوی آرمان‌های نظام اسلامی در موضوعات هنر شهری. نگاهی به آینده؛ جشنواره‌ای در مسیر تعالینهمین جشنواره بین‌المللی فیلم شهر با تمام فراز و نشیب‌هایش، نمایانگر یک حقیقت بود: شهر هنوز نفس های تازه تر فرهنگی دارد. سینما در این شهر هنوز مخاطب دارد، هنوز امید دارد، و می‌تواند دوباره معنا بیافریند.نقدها و پیشنهادهای این دوره، اگر با نگاهی سازنده پذیرفته شوند، راه را برای جهشی بزرگ در دوره‌ی بعدی جشنواره هموار خواهند کرد. آنچه نیاز است، اراده‌ای منسجم برای اصلاح اجرایی و تعمیق محتوایی است تا رویدادی که به نام «شهر» برگزار می‌شود، به واقع، بازتاب‌دهنده روح شهر تهران باشد: شهری با تاریخ، ایمان، دلسوزی و امید. سخن پایانیدر میان هیاهوی جشنواره‌ها و جوایز، گاهی فراموش می‌کنیم که سینما نه فقط تصویر سلاحِ ادراک و مسئولیت است. هنرمند مؤمن، چشم بیدار انقلاب است و جشنواره فیلم شهر اگر بتواند این چشم را دوباره بگشاید، سنگر فرهنگی خود را فتح کرده است.این یادداشت نه از سر گلایه، بلکه از سر عشق به سینمای مؤمنانه‌ی شهری نوشته شد؛ عشق به همان مردمی که در خیابان‌های تهران نفس می‌کشند، در فرهنگسراها فیلم می‌بینند، و در دل این شهر امید را زنده نگه می‌دارند.باشد که دوره‌ی دهم جشنواره شهر، با تدبیر مدیران و صداقت هنرمندان، نقطه‌ی تحول در سینمای شهری ایران گردد.

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال

تمامی حقوق محفوظ است.

امام خامنه ای امام خمینی
                 

 

 

Template Design:Dima Group