اگر چه تمایل داشت که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اصل خود برگردد و در عرصه پژوهش و تحقیق مثل سایر اهالی حوزه علمیه وظایف و رسالت های بردوش نهاده را به پیش ببرد اما مسائل و موانعی در عرصه میدانی بروز و ظهور داشت که نمی شد نادیده گرفت . او بهتر از دیگران می فهمید که " ابقاء العمل اشد من العمل " تمام کردن و حفظ کار از شروع و به اصطلاح زخمی کردنش مهم تر است . از سویی این سوال مطرح بود که رسالت انقلاب اسلامی چه بوده است ؟ آیا صرف برداشتن و به هم ریختن وضع ناهنجار موجود و نظام نامطلوب شاهنشاهی کافی است یا در ادامه باید نظم مطلوب را نیز ایجاد کرد و استحکام بخشید ؟ براندازی یک نظام استبدادی ، ظالم و نامرغوب کار واقعا سخت است اما سخت تر از آن ایجاد نظام منطبق بر همه آرمان های الهی و بشری می باشد .پیامبر خدا ص فرمود : " رحم الله امرء عمل عملا فأتقنه " اتقان صنع بسیار مهم است . از سویی استاد و مرادش و رهبر و بنیانگذار انقلاب هم ماندن در عرصه خدمت صادقانه را تکلیف امثال او می دانست ؛ حق نیز با امام جامعه بود چون او شاگرد تربیت کرده بود که به هنگام نیاز پا در عرصه عمل و اجرا بگذارند .تمام این استدلالات موَید به ادله شرعی بود و پشتوانه عقلی داشت و او که خود یک مجتهد مسلم با درک اجتماعی و سیاسی بالا بود این موارد را بهتر از دیگران می فهمید . پس آیت الله بهشتی ماند و نقش خود را در پیشبرد اهداف بلند نظام اسلامی به خوبی ایفا کرد .اثر گذاری او در غرس نهال نوپای انقلاب و استحکام بخشی آن و حفاظتش از آسیب ها نسبت به خیلی ها بیشتر و اصیل تر بود و این را دشمن خوب می دانست . او که حالا رییس قوه قضائیه شده بود در مقایسه با دیگران آماج سخت ترین تهاجم ها قرار گرفت و روزانه در اثر تیر و ترکش اتهامات ، زخم زبان ها ، اوهام و شایعه های خرد و کلان و .. جراحت های جدیدی را بر روح و روان خود تجربه می کرد . با این همه به جای سرگرم شدن به این بازی ها مشی درست را در انجام تکلیف بر مبنای شرع و قانون می دانست و با پرهیز حداکثری از حاشیه ها می فرمود ، ان الله یدافع عن الذین آمنوا " اگر امام در وصف او فرمود ؛" بهشتی مظلوم زیست مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود مبتنی بر این واقعیت هاست . آیت الله بهشتی در آن برهه از انقلاب نقش محوری چون حاج قاسم امروز در پیشبرد چرخه انقلاب و شکل گیری و استحکام نظام داشت و پر واضح است تحمل چنین اسطوره هایی برای اردوگاه شیطان ناشدنی است ؛ یعنی اگر ترور شخصیتی و راهکار بی آبرو و حیثیت کردن افراد موثر ، پاسخ نداد در اجرای فاز حذف فیزیکی و از میان برداشتن ظاهری آنان تردید نمی کنند . این بدیهی ترین درس ماکیاولی به شاگردان مکتب شیطانی لیبرال سرمایه داری در کتاب آیین شهریاری است .آنان تمام نیروهای سخت و نرم ، پیاده و سواره و عده و عده و عوامل نفوذی خویش را جمع کردند تا فاجعه ۷ تیر رقم بخورد .آن روزها من یک دانش آموز فعال در نهادهای مرتبط با اهداف انقلاب مثل بسیج و انجمن اسلامی بودم ؛ پس از فاجعه هفتم تیر یکی از آدم های حزب اللهی شناخته شده و سینه چاک مرا به کناری کشید و گفت ظاهرا نظام در حال رفتن است ، نمی گویم ضد انقلاب بشویم ولی عقل اقتضا می کند که فتیله عمل های انقلابی را کمی پایین بکشیم ! تفصیل جواب تند من به ایشان جایش این جا نیست اما حقیقت آن است که هفتم تیر یک لرزه بیش از ۹ ریشتر بر بنیان انقلاب اسلامی بود و اگر لطف و وعده صادق الهی بر یاری جبهه حق ، نعمت رهبری کم نظیر و خدایی ، مردمی وفادار و مومن نبود ، عملی شدن توقعات جبهه ضد انقلاب و اربابان پشت پرده آنها مبنی بر فروپاشی طبیعی ترین احتمال ممکن می نمود .
هفت تیر آخر معما بود
لحظه هایش پرمسما بود
امر تخریب عمارت نه ،
انفجار معبد ما بود
عابد آن معبد خونین
چون بهشتی آیت الله بود ..
سیره سیاسی شهید بهشتی ره هم حاوی درس های عملی است بر خلاف خیلی ها که حزب و جناح و گروه خود را معبود ساخته اند و به عنوان نردبان در کسب و ارتقاء مقامات دنیایی بدان می نگرند ، او حزب ( جمهوری اسلامی ) را معبد و خانه خدمت کرده بود. و معبودش مثل همه موحدان واقعی خداوند یگانه بود .
اینک مبدأ شهادت آن راستین مرد عالم و مجاهد و سکاندار و پیشکسوت قضا در نظام اسلامی فرصتی شده است برای توجه انظار به عملکرد قوه قضائیه . مرجعی که تمام شهروندان ، در رجوع به آن به نحوی از انحاء ناگزیرند و تنها یک توقع فصل مشترک همگان است ؛ تحقیق ، تشخیص و اجرای عدالت . فراز و فرودهای قوه قضائیه و تغییرات و اصلاحات متنوع شکلی و ماهوی در این سال ها دغدغه مردم را نسبت به این مهم نه تنها کم نکرده که به مراتب افزوده است .
اینک سکاندار بالفعل این قوه که خود ، با اراده جدی در طریق اقامه عدل و اجرای قانون گام می زند ، خوب می داند که مردم ما بسیار قدرشناسند و اگر گام های صادقانه و عملی در تحقق بخشی عدالت و مبارزه با فساد را ببینند بی محابا زبان به ستایش می گشایند و تکریم و تقدیر عاملان این طریق ستوده و نجات بخش را فرض می شمارند . مهم آن است که متوجه این معنا باشیم که عدالت باید به طور ساختاری در شریان های جامعه و ابعاد مختلف آن رواج یابد و الا اجرای سطحی آن در مسائل جاریه بدون توجه به عوامل و جریان فساد زا و بنیان برافکن در زیر پوست شهر ، طنز تلخی را می ماند که راه به جایی جز ناکجا آباد نخواهد برد. . شاهد روشن ما اظهار نظر رییس محترم قوه قضاییه است که می گوید برابر آمار تنها یک درصد قضات دچار ناهنجاری ، تخلف و ارتکاب جرم اند که از نظر ایشان به حق همین هم زیاد است .
سوال ؛ آیا تلقی جامعه هم از دستگاه قضا همین است ؟ به عبارتی آیا برونداد عملی قوه قضاییه چنین آماری را که ما باید به حکم عقل و شرع و قانون حمل بر صحت کنیم تایید می کند ؟ اگر جواب منفی است یعنی آن که در سایر متغیرهای موثر در شکل گیری هدف اصلی که همانا عدالت ساختاری است ، خلل وجود دارد . مثلا شاید قوه تقنینی در این راستا کار خود را دقیق انجام نداده یا نمی دهد . یا از همه مهم تر قوه مجریه به نوعی تمشیت و اداره می شود که به طور مستمر زمینه ارتکاب جرایمی ریز و درشت را در ابعاد مختلف اقتصادی ، اخلاقی ، امنیتی ، اجتماعی و .. فراهم می سازد. چند تصمیم اشتباه مثل عرضه غیر حکیمانه سکه و أرز در بازار و افزایش قیمت بنزین بدون تمهیدات مدبرانه و.. چه بلایی که سر مملکت نمی آورد ! ایجاد رانت های متنوع و وجود خلأهای قانونی یا نظارتی که مشوق تاسیس مافیاهای مختلف در بخش تجارتی اعم از صادرات و واردات و حتی در مقوله تولید است. بی ضابطگی در انتصابات دولتی و فرصت های مدیریتی که با ترنور مالی بالا سرکار دارد و امثال این ها منجر به تولید گسترده پرونده قضایی می شود و صرف نظر از هزینه های مادی و معنوی که این این فرایند بر ملت تحمیل می کند مدیریت اوضاع را بسیار سخت می سازد . البته جدای از عوامل اثرگذار خارج از سیستم قضا مثل عمل سایر قوا و سازمان های مردم نهاد و حتی رفتار آحاد جامعه و فرهنگ جاری و غیره ، نباید فراموش کرد که سالم بودن قضات یکی از شروط لازم اجرای عدالت است ؛ مواردی چون نیروی انسانی صالح و برخوردار از دانش و هوش و تجربه کافی ، برخورداری از تکنولوژی روز و سامانه های اتوماسیونی و غیره ، بهره مندی از شبکه رسانه ای مبدع و فعال ، مفید و سازنده ، وجود شبکه های سالم و کاردان در عرصه وکالت ، امور کارشناسی و اداری ، ضابطین قضایی و نظیر آن در تکمیل ساختمان عدالت بسیار مهم است. تلاش ها و نقشه های دشمن در جهت نفوذ ، ناکارآمد کردن و وقفه انداختن در به سامان رساندن رسالت و مسوولیت های محوله هم بسیار معتنا به است و می طلبد که با درایت و اراده قاطع برای خنثی کردن آن برنامه ریزی پیشینی و پسینی شود. شابد هم مسیر جذب نیروی انسانی برای این دستگاه مهم را باید باز اصلاح کرد در این وادی تنها خوب بودن کافی نیست کاردانی و اشراف به ابعاد حوزه کاری ، روحیه خستگی ناپذیر ، غیرمنفعل و قاطع بودن نیز نیاز است .
درست است که ماهیت کار قضا به نوعی است که بالاخره یک طرف قضیه ناراضی است اما در بررسی فرایند قضا در اکنون جامعه کم نیست مواردی که هر دو طرف یا حتی طرف محکوم له به دلایل متعددی چون طولانی شدن فرایند دادرسی و بسی عوامل دیگر ناراضی هستند . اقناع افکار عمومی بر این که سیستم بر مدار درست حرکت می کند یک شاخص است . شاید شفافیت در تحقق این ماموریت عنصری بی بدیل باشد . درست است که قانون اساسی ضمن تاکید بر علنی بودن محاکمات مثل مجلس شورای اسلامی تکلیف به پخش مستقیم نکرده است اما احساس من آن است که برای نهادینه شدن شفافیت و استمرار نظارت مردمی " رادیو و تلویزیون عدالت " راه اندازی شود. قضات محترم پس از صدور رای مورد سوال واقع شوند و با نقدهای عالمانه صاحب نظران به چالش کشیده شوند . مسوولان عالی قضایی در سطوح مختلف ملی و استانی به طور منظم در مجامع عمومی و لااقل فرهیختگان حوزه و دانشگاه حاضر شوند و از این مسیر افاده و استفاده را تجربه نمایند. خلاصه آن که اصلاح مبتنی بر مقیاس های عقل و شرع و عرف مقبول و صحیح موجب اتصاف قوه قضاییه و بویژه قضات محترم به کرامت ذاتی می شود و وقتی جامعه قضا متحلی به لباس کرامت گردید هرگز مروت را که عدالت اصلی ترین شاخصه آن است کنار نمی گذارد . به تعبیر رسای امیر بیان امام علی ع عدالت چنان دایره وسیعی دارد که جاذب دل های صاف و فطرت های پاک است و همه می دانند که هرآنکس که از اجرای عدالت احساس ضیق و عسرت کند از ظلم به مراتب بیشتر آشفته خوهد شد و بهترین تکریم و تقدیر آن است که یک مجموعه به خاطر بهره مندی از کرامت ذاتی و اتصاف به صفت اجرای عدالت تحصیل گر سرمایه اجتماعی و و نظر مثبت مردم خود شود .