یادداشت

بنده خدا! مطمئن هستید ترور نشده‌اید؟

همه ما، قربانیان ترور فیزیکی را تجلیل می‌کنیم؛ اما آیا قربانیان ترور نرم هم که لگد به جبهه خودی می‌زنند، قابل تقدیرند یا مستوجب عتاب و مواخذه؟ البته راه بازگشت و جبران و اصلاح برای همه قربانیان چنین تروری گشوده است.


 

 محمد ایمانی در صفحه شخصی خود در شبکه‌های اجتماعی نوشت: در یک دورهمی تبلیغاتی، یکی می گوید درباره ترورتان روشنگری کنید. و دیگری پاسخ می دهد من هم معتقدم بحث ترور جدّی است. خودشان می‌کشند، خودشان هم مراسم عزاداری برپا می‌کنند و بعد دیگران را متهّم می کنند".

بنده خدا! مطمئن هستید که هنوز ترور نشده اید و در سلامت به سر می برید؟ همه ترور ها که با بمب و گلوله و سمّ نیست. کم نیستند چهره هایی که ترور فیزیکی نشدند؛ اما "غرور" و نفوذی ها"، چنان آنها را  دچار مسخ شخصیت و هویت کردند که مرتکب خودزنی شدند و تمام آبرو و اعتبار خود را نابود کردند.

مهره دشمن شدن، عار است. اما زشت‌ تر، آن است که کسی در موفقیت افسری یا ژنرالی باشد و از سوی حریف «سربازگیری» شود. تاریخ اسلام تا امروز، پُر است از همین سربازگیری‌های از خواص در خدمت اردوگاه دشمن. و ساقط شدن از اعتبار انقلابی به دست خود آنها.

دو شخصیت معروف که ترور نرم و پیشمرگ نقشه دشمن شدند، یکی جناب طلحه الخیر است؛ و دیگری، جناب زبیر که "سیف الاسلام" و "منّا اهل البیت" شده بود. اما چنان دچار فریفتگی و جاه طلبی و غرور شدند که از خود نپرسیدند اردوگاه امویان، چرا از رفتار آنها به وجد می آیند و برای شان کف و سوت می زنند؟ و چرا حمایت شان می کنند؟ زبیر و طلحه وقتی ترور شدند که همین حمایت ها و تحسین ها را دیدند و حال شان، از کردار شان بد نشد.

طلحه از یاد برده بود که همین چند وقت پیش چگونه بساط اشرافیت امثال مروان بن حکم را بر هم زده بودند. اما مروان که از یاد نبرده بود! مروان‌ ها با جنگ جمل، هم از امیر مؤمنان (ع) انتقام گرفتند و هم از هم‌ اردوگاهی‌ های جدید خود، طلحه و زبیر.

تیری که به طلحه اصابت کرد و او را از پا درآورد، از جانب سپاه امیر مومنان پرتاب نشده نبود؛ او توسط هم اردوگاهی جدیدش مروان ترور شد و وقتی کار از کار گذشت، با حسرت گفت: «خون هیچ بزرگی، مانند من به هدر نریخت»!

بعدها امیر مومنان (ع) بالای جنازه همین ها فرمود "پیوسته منتظر پیامدهای غدر و خیانت شما بودم و با فراست خود، آثار فریفتگی را در سیمای شما می دیدم؛ لباس دین، شما را می پوشاند و صدق نیت و بصیرتم، مرا بر باطن شما آگاه می کرد".

شخصیت انقلابی سومی که حیثیتش قربانی ترور نرم شد، فقیه انقلابی و زندان کشیده ای بود که در دوران رهبری امام خمینی (ره)، قائم مقام رهبری امام (ره) شد؛ اما منافقینی که از جمله قاتل فرزندش بودند، در بیت او رخنه کردند و ذهن او را چنان مسموم کردند که وکیل مدافع جنایتکاران و دشمنان دین و ملت شد. شد "مجتهد و روحانی واقعی" (!) از آن جنس که رادیو فردا و بی بی سی ترویج کردند.

قربانی چهارم ترور نرم، همان شخصیتی است که ترورش توسط منافقین در ابتدای انقلاب ناکام ماند و بارها از منافقین قدیم و جدید، تهمت و ناسزا شنید؛ اما چون مراقب اطرافیان نبود و هیجان و غرور بر عقل او غالب آمد، به ابزار دست دشمنان تبدیل شد. بازیچه ای برای ایجاد آشوب نیابتی و دودسته کردن  مردم.

چنان ناشنوا و نابینا شده بود که در هشت ماهه فتنه ندید و نشنید آشوبگران می گویند "انتخابات بهانه است/ اصل نظام نشانه است". خطیب بسیاری از روزهای قدس، نشنید که از زبان رژیم صهیونیستی می گویند "نه غزه، نه لبنان". بعد هم در اثر مشورت های مسموم، مدعی شد روزگار فردا روزگار مذاکره است، نه موشک!

"ترور نرم" در دستور کار بود که ارگان اینترنتی گروهک ملی- مذهبی، 19 آبان 91 درباره همین شخصیت سیاسی نوشت: «پرسش اساسی این است که با [...] چگونه باید رفتار کرد؛ او که در کارنامه‌اش قلع و قمع دیگران را به طور پررنگ دارد و در تصمیم‌های بزرگ جزو تصمیم‌سازان بوده و اکنون با ما افق مشترک پیدا کرده، تکلیف چیست؟ آیا باید تاریخِ او را به فراموشی سپرد یا به طور تاکتیکی فعلاً در مورد او سکوت کرد تا اگر زوری دارد ضربه‌اش را به حکومت بزند و بعد که نوبت خود او رسید به حسابش رسید، یا این که اصولاً تاریخ او را فاش‌گویانه بر سر کوی و برزن فریاد زد و از هر سازش و حمایتی از او تن زد؟»

ارگان گروهک ملی- مذهبی ادامه می‌دهد: «اگر بر این باشیم که باید پراگماتیستی عمل کرد؛ خیلی زود می‌توان به این رسید که پس حمایت از [...] به صلاح است. چرا که او به تحقق خواسته‌ های ما کمک می‌کند، فارغ از این که دیگران در مورد ما چه فکر می‌ کنند و اگر آرمان‌ خواهانه عمل کنیم هرگز به زیر علم کسی چون او نخواهیم رفت. هرگز نباید از گناه اینان گذشت، اما باید با ایشان تاکتیکی برخورد کرد؛ یعنی سکوت کرد تا وقت آن برسد.»

دشمن، گاه انتقام سالیان خود از افراد خوش سابقه را به واسطه زمینگیر شدن آنها می‌گیرد؛ چنان که نه تنها از همراهی با جبهه خودی باز می‌‌مانند، بلکه تبدیل به مسئله و حتی پیاده نظام انتحاری و پیشمرگ نقشه‌های دشمن می‌‌شوند. اینجا برخلاف جنگ و جهاد، قربانی شدن نه تنها فضیلت نیست، بلکه عین سرشکستگی است.

شعار‌های اسلام و انقلاب را سر دست گرفتن، سربازی ولایت را کردن و با آمریکا و اسرائیل رویارو شدن کجا؟ و صید منفعل و نیمه جانی برای رسانه های ضد انقلاب یا تردید افکنی های منافقین کجا؟! حمله به دروغ هولوکاست و به هم ریختن بنیان برپایی رژیم صهیونیستی کجا و انکار اظهارات ضد رژیم صهیونیستی خود در گذشته کجا؟

دعای "و اجعلنا من المسشهدین بین یدیه" کجا، زیر سوال بردن دفاع از حرم اهل بیت (ع) در سوریه و عراق کجا، تخطئه سردار سلیمانی کجا، و شرکت ریاکارانه در یادواره شهدای مدافع حرم در آمل کجا؟!

سنگ مردم و نظام را به سینه زدن کجا، و تعطیل کردن مسئولیت در چند سال آخر مدیریت (در اوج فشار های تحریمی دشمن) کجا؟ مسئولیت کجا و سرگرم حاشیه سازی شدن کجا؟

تلخ است که انسان از فرماندار شهر ری در دولت دهم بشنود: چند روز بعد از جریان خانه‌ نشینی، بنده برای سفر استانی دولت مجبور شدم به جلسه‌ای با آقای ["ب" معاون اجرایی]  بروم. تنها جلسه‌ای که با ایشان داشتم، تلخ‌ ترین جلسه آن دوره عمرم شد. آقای [...] که ارتباط بنده را با جریان ستادهای مردمی در سراسر کشور و بچه‌های انقلابی می‌دانست، پرسید بچه‌ها نظرشان نسبت به قضیه خانه‌نشینی چیست؟ بنده توضیح دادم که [...] در پازل دشمنانش حرکت کرد و هر عاقلی این را می‌فهمد.

او که عصبانی شده بود گفت: پنج شش سال است در این کشور مثل... شبانه‌ روزی کار می‌کنیم و آقایان اطلاعات سپاه و بیت می‌ روند پزش را جلوی مردم می‌ دهند (!) و پشت سر، ما را می‌کوبند. اشکالی ندارد ما هم از فردا کار نمی‌ کنیم.(!) بله از فردا کار نمی‌کنیم که معلوم بشود در کشور فقط ما هستیم که می‌ توانیم کشور را بگردانیم. ببینیم در سخنرانی‌ هایشان چه دارند به مردم بگویند. و آن وقت به دست و پایمان می‌ افتند".!

آقای فرماندار ادامه می دهد : "اما حرف [...] علی رغم باورمان اجرایی شد، ۲ سال رییس جمهور و معاونین و مسئول دفترش کشور را رها کردند آن هم در اوج تحریم‌ها. ‏این را از جدول جلسات، که جای رئیس، معاون اول می‌رفت ‏و کاهش حجم تصمیم، اقدام و برنامه ها و سفرها و از هم گسیختگی کارها می شد فهمید".

رهبر انقلاب، سوم آذر 1395 درباره جنگ نرم فرمودند «جنگ نرم، خیلی خطرناک‌تر از جنگ سخت است. در جنگ سخت، جسم‌ها به خاک و خون کشیده می‌شوند [ولی] روح‌ها پرواز می‌کنند و می‌ روند به بهشت. در جنگ نرم، اگر خدای ناکرده دشمن غلبه بکند، جسم‌ها پروار می‌شوند و سالم می‌مانند، روح‌ها می‌روند به قعر جهنم؛ لذا این خیلی خطرناک‌تر است».

همه ما، قربانیان ترور فیزیکی را تجلیل می‌کنیم؛ اما آیا قربانیان ترور نرم هم که لگد به جبهه خودی می‌زنند، قابل تقدیرند؟ یا مستوجب عتاب و مواخذه؟ البته راه بازگشت و جبران و اصلاح برای همه قربانیان چنین تروری گشوده است.{jcomments on}

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال

تمامی حقوق محفوظ است.

امام خامنه ای امام خمینی
                 

 

 

Template Design:Dima Group